مطالب سایت

چگونه پراسپکت های مردد را ورودی کنیم؟!

شما دارید با یک پراسپکت صحبت میکنید، معرفی به کار را دیده اند و از شرکت شما خوششان آمده ولی مطمئن نیستند بتوانند این کار را انجام دهند.
در این پست روش جذب این دسته از پراسپکت ها را توضیح می دهم.

❗️”من میدونم که میتونن انجامش بدن، چطور آنها رو متقاعد کنم؟”

بیشتر افراد این طوری فکر میکنند.وقتی هنوز موفقیت چندانی ندارند و با یک پراسپکت که کمی به کار علاقه مند است صحبت میکنند، هیجان زده میشوند و شروع میکنند به تصور کردن پورسانت هایی که به حسابشان واریز میشود و به لیدرشان می گویند که هیچ چیز جلودارشان نیست!
در این زمان است که بیشتر افراد به دیوار برخورد میکنند.

🔰کار غیر منتظره بکنید تا نتیجه بزرگ بگیرید

به جای متقاعد کردن آنها، یک روش متفاوت را امتحان کنید.بگذارید اول مثالی بزنم:

🔵مثال 1

🔸پراسپکت: “من مطمئن نیستم بتونم این کار رو انجام بدم”

🔹شما: “احتمالا درست میگید”

🔵مثال 2

🔸پراسپکت: “من میخوام این کار رو انجام بدم ولی باید مطمئن بشم در حداقل زمان ممکن به پول میرسم”

🔹شما: “شاید این کار برای شما مناسب نباشه.افرادی که موفق میشن، آموزش پذیر هستند و مسیر مشخصی رو طی میکنن.با توجه به چیزی که گفتید شاید الان این کار به دردتون نخوره”

⁦✅وقتی اینگونه با موضع آنها برخورد می کنید، کاری را میکنید که انتظارش را ندارند و باعث می شوید مسیر صحبت عوض شود.تا قبل از این، تردید آنها در صحبت با شما به آنها قدرت میداد و از آن برای کشاندن شما به دنبال خودشان استفاده می کردند.ولی با این روش این قدرت را از آنها میگیرید و حالا آنها باید به شما ثابت کنند که از پس این کار بر می آیند.

❓”ولی اونها خیلی نزدیک به ثبت نام هستند، نباید متقاعدشون کنم؟”

این چیزی است که انتظارش را دارند.آنها انتظار دارند شما بگویید که پورسانت پلن چقدر است و آنها چقدر میتوانند در این کار خوب عمل کنند و چقدر خوب هستند.کار اشتباه این است که سعی کنید آنها را متقاعد کنید.حتی اگر آنها را متقاعد کنید که کار را شروع کنند، بعدا به راحتی از این تصمیم پشیمان میشوند و ادامه نمیدهند.

ولی برعکس، اگر بتوانید این موضع را از آنها بگیرید و کاری کنید که مجبور باشند به شما ثابت کنند که میتوانند این کار را انجام دهند، درصد موفقیت شما در این شرایط به مراتب بالاتر میرود.

🔷به علاوه چون خودشان گفته اند که میتوانند این کار را انجام دهند، زمانی که به سختی کار برخورد کردند، مثل آب خوردن کار را رها نمیکنند و نمی روند.

چه چیزهایی نباید به خانواده و دوستان گفت

جزئیاتی که در این پست آمده است عامل خیلی از شکست ها در بازاریابی شبکه ای هستند، یعنی گفتن حرف های اشتباه به خانواده و دوستان.

در این مطلب بعضی از رایج ترین و خطرناک ترین چیزهایی که مردم به خانواده و دوستانشان میگویند آمده است که باید تحت هر شرایطی از گفتن آنها دوری کنید!

🔴اگر میخواهید آنها حتی حاضر نشوند ببینند کار شما چیست، این ها را بگویید

⭕️یه فرصت خیلی عالیه که دیگه پیدا نمیشه

⭕️راحت میتونی موفق بشی در این کار

⭕️بهترین راه برای دریافت بهترین محصولات

⭕️اصلا لازم نیست کار خاصی انجام بدی

⭕️میشه به سرعت پول زیادی درآورد

بعضی از این جملات ممکن است درست هم باشد ولی به این معنی نیست که باید آنها را به کار ببرید.

🔰پس چطور باید درباره بازاریابی شبکه ای صحبت کرد؟

اولین کاری که هنگام دعوت خانواده و دوستان به بازاریابی شبکه ای باید انجام دهید، ایجاد کنجکاوی است.در این جا چیزهایی که باید بگویید برای این که حس کنجکاویشان بالاتر برود (به جای این که حس کنند دارید چیزی به آنها قالب میکنید) آمده است:

🔵شاید برات مناسب باشه شاید هم نباشه

🔵اگر علاقه داری خیلی خوبه، اگر هم نه مسئله ای نیست

🔵من دارم در هر صورت این کار رو انجام میدم، ولی دوست دارم با تو انجامش بدم اگر برات مناسب باشه

🔰خیلی خب، آنها به بازاریابی شبکه ای علاقه مند شدند، حالا چی؟

🔹از یک ابزار که به راحتی قابل تکثیر است استفاده کنید.ممکن است یک ملاقات حضوری باشد، یا یک ویدئو، یا یک جلسه که یک لیدر کار را معرفی میکند.

✅این نکته خیلی مهم است که آنها ببینند که شما برای این که آنها وارد شوند کار خاصی انجام ندادید و تنها کاری که کردید، دعوت کردن آنها بوده است.به این ترتیب متوجه میشوند آنها هم میتوانند کاری که شما کردید را انجام دهند و بیزینس خودشان را بسازند.

🔰وقتی که جو نمی دهید….

وقتی که شما از روش جو دادن استفاده نمیکنید، آنها را برای خودتان نمی سوزانید.چون احساس نمیکنند میخواستید چیزی را به آنها بیندازید یا از آنها سودی به دست بیاورید و همیشه میتوانید در زمان دیگری دوباره آنها را دعوت کنید.

✅همین طور اگر آنها تصمیم بگیرند که کار را شروع کنند، وقتی که به سختی های کار رسیدند از شما دلگیر نمیشوند، چون به آنها نگفتید که “لازم نیست کار خاصی انجام دهند” یا حرف هایی مثل این.یکی از اصلی ترین دلایلی که افراد بعد از مدتی کار نتورک مارکتینگ را رها میکنند به خاطر این است که با انتظارات اشتباهی وارد کار می شوند.

⚠️اگر شما دارید یک ورودی می گیرید که فکر میکند هیچ وقت لازم نیست با کسی صحبت کند یا کلا کاری انجام دهد، باید قبل از این که ثبت جایگاه کند، آن دیدگاه را درست کنید.

🔰رابطه تان با دیگران را خراب نکنید

دوستی های خودتان را با تلاش برای متقاعد کردن آن ها از بین نبرید.کار شما مخصوصا در رابطه با دوستان و خانواده، فقط دعوت کردن است.که بیایند و کار را ببینند و خودشان تصمیم بگیرند.اگر خواستند کار را شروع کنند که چه بهتر.اگر هم نه، هیچ اشکالی ندارد، به سراغ افراد دیگر بروید.(در عین حال که آنها را پیگیری میکنید)

🔴هیچ وقت یک دوست را به خاطر کوبیدن فواید کار در سرش یا سعی در فهماندن تمام خوبی های شرکت خوبتان و این که آنها چقدر میتوانند خوب باشند، از دست ندهید.سعی نکنید دیگران را به هر نحوی که شده متقاعد کنید که وارد نتورک مارکتینگ شوند.این کار درستی نیست و رابطه ها را خراب میکند.

⚠️در ثانی حتی اگر یک نفر هم بتواند کسی را متقاعد کند که وارد این کار شود، چون روش قابل تکثیری را برای ورود او استفاده نکرده، آن شخص در مجموعه سازی همیشه مشکل خواهد داشت و نهایتا هم کار را رها میکند.

حل آبجکشن (بهانه ) : باید در موردش فکر کنم !

وقتی یک نفر بعد از معرفی به کار میگوید “باید در موردش فکر کنم” ، چگونه باید پاسخ دهیم؟

در این پست به طور دقیق میگویم باید چه کار کرد.

ویدئو معرفی را برای یک نفر فرستادیم (یا هر ابزاری که برای معرفی به کار در اختیار داریم) و معرفی به کار انجام شده و بعد از آن فرد مورد نظر میگوید “میخوام در موردش فکر کنم!”
اگر در بازاریابی شبکه ای مشغول باشید، پاسخی است که قطعا از بعضی از پراسپکت های خود دریافت میکنید.
.
🔴چیزی که اول به ذهن آدم میرسد (اگر تجربه نداشته باشیم و کاری که معمولا افراد انجام میدهند) این است که بگوییم: “چرا میخوای در موردش فکر کنی؟ مثل این که خوب متوجه نشدی! بذار یه بار دیگه توضیح بدم برات.ببین نتورک این خوبی ها رو داره و خیلی کار خوبیه!”
.
🔹نکته ای که وجود داد این است که وقتی با یک نفر مذاکره میکنید (در هر زمینه ای از جمله این کار) نباید با او مقابله کنید.نباید از جانب شما در مقابل حرف او مقاوتی صورت بگیرد.این که بگوییم “چرا میخوای در موردش فکر کنی” و شروع کنیم به توضیح خوبی های نتورک، یک نوع مقاومت در برابر حرف او است و اگر اینگونه صحبت کنیم، کلا در مقابل ما گارد میگیرید و دیگر به حرف ما گوش نمیدهد.
.
.
.
🔰راه درست

حالا روش درست چیست؟ وقتی یک نفر میگوید میخواهم فکر کنم، ما میگوییم:
.
🔵”اشکالی نداره حتما در موردش فکر کن. اتفاقا از چیزی که برنامه ریزی کرده بودی بیشتر فکر کن.چون ما برای افرادی که وارد تیم میشن وقت و انرژی زیادی میذاریم و تمام تلاشمون رو میکنیم که موفق بشن و نمیخوایم کسی با شک و تردید کار رو شروع کنه”
.
حتی میتوان یک قدم هم فراتر رفت:
.
🔵”ویدئو ها و مقاله های زیادی در مورد این کار وجود داره که اگر خواستی اونها رو هم در اختیارت قرار میدم تا بتونی با دقت بررسی کنی”
.
ما با این حرف داریم چه چیزی را در ذهن او القا میکنیم؟

تا قبل از این، او فکر میکرد که “من صاحب موقعیت هستم و تو اومدی سراغ من.من میخواهم وارد تیم تو بشوم و قدرت دست من است”
.
⁦✔️⁩ما با این حرف میخواهیم این دیدگاه را تغییر دهیم تا او متوجه شود ارزش واقعی در فرصتی است که به او معرفی کرده ایم و اگر استفاده نکند، خودش است که این فرصت را از دست داده.
.

قدم بعدی
.
🔵”من الان برنامم خیلی فشرده هست. 2 هفته دیگه پیگیری میکنم”
.
حالا با این حرف میگوییم: “من دارم کار خودم را انجام میدهم و رشد و پیشرفت خودم را دارم.این موقعیت را به تو هم پیشنهاد کردم و خوبه که ازش استفاده کنی”
.
✔️نکته این جاست که فرد مورد نظر باید متوجه شود ارزش واقعی در این فرصت است و ما هم کشته مرده آمدن او به تیم نیستیم!
در بیشتر مواقع با این کار اگر آبجکشنی وجود داشته باشد مشخص میشود و نهایتا اگر هم پیشنهاد ما را رد کردند، اشکالی ندارد! بروید و با نفر بعدی صحبت کنید!
.
.
.
🔰کاری که ما باید انجام دهیم
.
کاری که ما به عنوان یک نتورکر باید انجام دهیم این است که همیشه در حال ارتباط سازی و پراسپکتینگ باشیم.این طوری نیست که به او بگوییم که “باشه در موردش فکر کن” و بعد فقط منتظر بمانیم!
.
فردا، هفته دیگه، ماه دیگه و سال دیگه فقط پیگیری کنیم و او هم بگوید “دارم فکر میکنم!”
. 🔹ارتباط سازی با افراد جدید و دعوت آنها به کار روند طبیعی کار است، اگر میخواهیم نتیجه بگیریم.چون ما در حال ساختن یک کسب و کار هستیم و لازمه موفقیت در آن این است که به طور گسترده با افراد دیگر ارتباط برقرار کنیم.اصلا اسم این کار نتورک مارکتینگ است! یک نتورک یا شبکه بر پایه ارتباطات بنا میشود!
.
.
.

اگر دوست داری چیزی تغییر کند ابتدا باید خودت تغییر کنی… “جیم ران”

جیم ران آموزگار بسیاری از اساتید بزرگ در زمینه موفقیت بوده است، از قبیل دارن هاردی، آنتونی رابینز، برایان تریسی و جک کنفیلد. جیم ران  متولد ۲۵سپتامبر ۱۹۳۰ کارآفرین، نتورکر، نویسنده و سخنران آمریکایی است. او تا سن ۲۵ سالگی مانند همه اقشار متوسط مقروض نمی‌توانست راهی برای رسیدن به آرزوهای خود بیاید.در همین زمان با کارآفرینی(لیدر بازاریابی شبکه ای) به نام جان اِرل شُف(John Earl Shoaff) آشنا شد. بطوری که مسحور ثروت، فهم تجاری، جذبه و فلسفه زندگی او شدارل شف ساعت­های زیادی را صرف آموزش فلسفه شخصی خود به جیم ران کرد. افکاری نظیر:

 

بیشتر از میزانی که روی شغلت کار می‌کنی روی خودت کار کن،  

درآمد تو مستقیماً به طرز فکر تو مربوط می‌شود، نه به وضع کنونی اقتصاد،  

اگر دوست داری چیزی تغییر کند ابتدا باید خودت تغییر کنی.  

 

“جیم” شروع به ساختن بیزنسی(نتورک مارکتینگ) کرد تا جای حقوق ناچیز او از فروشندگی در مغازه را بگیرد‌. درست پس از ۵ سال از اولین دیدار آنها، “شف”(بالاسری او) در سن ۴۹ سالگی درگذشت. تنها یک سال پس از مرگ “شف” در حالی که “جیم” ۳۱ سال داشت، او به یک میلیونر تبدیل شد. “ران” به طور مکرر در همایش‌های خود، آموزش‌های “شف” را سبب تغییر زندگی خود می‌دانست.  داستان از فرش به عرش رسیدن او بسیار تأثیرگذار  بود اگر در اینجا تمام می‌شد. ولی او تازه شروع به ساختن میراث واقعی خود کرد. در اوایل دهه ۶۰ میلادی او از خانه خود یعنی آیداهو به بوِرلی هیلز نقل مکان کرد. و شروع به تعریف داستان زندگی خود برای دیگران نمود. عنوان داستان او این بود:  “پسر مزرعه‌داری که از آیداهو به بورلی هیلز رسید.”

هم چنان که زمان می‌گذشت، جیم ران فهمید اکثر مردم خواستار شنیدن داستان موفقیت و فلسفه رشد شخصی او که او را به این کمال و فضیلت رسانده بود، هستند. پس از آن، جیم ران تا زمان مرگ به مدت ۴۰ سال تجربه خویش را در سمینارهایش بیان می‌کرد.۴ میلیون نفر در سراسر جهان در سمینارهای وی شرکت کرده‌اند. او در سال ۱۹۸۵م. جایزه CPAE  را از انجمن سخنرانان ملی آمریکا دریافت کرد و همچنین مؤلف ۱۷ کتاب، کتاب صوتی و برنامه ویدیویی است. بدون شک جیم رآن یکی از اسطوره‌ها در زمینه موفقیت و رشد فردی است. وی در طول زندگی خود هزاران نفر را در طی همایش‌ها ، و میلیون‌ها نفر را از طریق کتب خود با اصول موفقیت آشنا نمود. داستان شگفت انگیز ران از ایالت آیداهو شروع می‌شود، او در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۰ در مزرعه‌ای در ایالت آیداهو متولد شد.

 

جیم ران  به عِنوانِ فیلسوفِ تجاری شناخته شده است. او هرگز مدّعیِ تدریسِ حقایقِ ناب نبود، بَلکه اصولِ بنیادین را تدریس می کرد، از جمله نقل قول های او می توان به موارد زیر اشاره کرد:

– هیچ اُصولِ بُنیادینِ جدیدی وجود ندارد. حقیقت چیزِ جدیدی نیست، بَلکه پیر و کُهنه است.

– هر که به مردم خدمت کند، خود را در راهِ بزرگی و عَظَمَت، ثَروت، رضایت، اعتبار و لَذّت قرار می دهد.

– مطالبِ سَبُک را نخوانید، چون ممکن است با آن‌ها سرگرم شَوید، ولی رُشد نمی‌کنید.

– آرزو نکنید که مسایل آسان تر باشند، بَلکه آرزو کنید شما بهتر شَوید.

– مهمّترین خواسته یِ شما از یک شغل، نباید این باشد که چه چیزی به دست می آورم، بَلکه باید این باشد که چه چیزی خواهم شد.

– زمانی که شدیداً خواستارِ چیزی هستید، حتماً راهی برایِ دست یابی به آن پیدا خواهید کرد.

– بدونِ احساسِ ضرورت، اشتیاق ارزشِ خود را از دست می دهد.

– با تحصیلاتِ رسمی تنها می توان گذرانِ زنده گی کرد، امّا با خودآموخته گی می توان ثَروت اندوخت.

– زمانی را برایِ جمع بندیِ گذشته اختصاص دهید، سپس می توانید طرحی بر اساسِ تجربیّاتِ تان رسم کنید و از آن برایِ سرمایه گذاری در آینده بهره بَرید.

3 نکته برای این که جلسات واقعا برایمان مفید باشند

در بازاریابی شبکه ای جلساتی از سوی شرکت و تیمی که در آن هستیم برگزار میشود.

چه کار کنیم که بتوانیم بهترین استفاده را از جلسات داشته باشیم و این جلسات واقعا برایمان فایده داشته باشد.

 

شما از هر کسی میتوانید یاد بگیرید

مثلا اگر از یک نفر خوشمان نمی آید، دلیل نمیشود که از او چیزی یاد نگیریم.البته مسلما این را هم در نظر میگیریم که ما با افرادی کار میکنیم که به طور کلی از آنها خوشمان می آید! اما وقتی در یک جلسه هستیم، از هر کسی میتوانیم نکات مثبت را جذب کنیم و اتفاقا باید هم جذب کنیم.

چون اول از هر چیزی وقت میگذاریم و دوما، هر شخصی که به درجه ای از موفقیت رسیده است، یک سری نکات مثبت داشته و ما این نکات را از او یاد میگیریم.

 

با افراد تیمتان به جلسات بروید

ادیفای کردن جلسات خیلی مهم است و باید جزو برنامه کاری باشد.این موضوع فوق العاده مهم است که افرادی که در تیمتان هستند را به جلسات برسانید.حتی اگر لازم است اتوبوس کرایه کنید، آنها را به جلسه برسانید!

این نکته خیلی مهم است.چون زمانی که افراد تیم شما در جلسه ای که شرکت میکنید حضور داشته باشند، طبیعتا استفاده ای که شما از جلسه میکنید چند برابر میشود.

 

و اما مهمترین نکته:

در جلسات شرکت کنید!

در جلسات شرکت کنید.جلساتی که توسط شرکت یا تیم شما برگزار میشوند را جدی بگیرید چون این جلسات جزو پایه و اساس نتورک مارکتینگ به حساب می آیند. این نکته را همیشه به یاد داشته باشید و در جلسات شرکت کنید.

اصلا به دنبال این باشید که جلسات کی برگزار میشوند و برای آن برنامه ریزی کنید.

نکته مهم اینجاست که در جلسات شرکت کنید، حتی اگر الان تیمی ندارید. بگذارید بهتر بگویم، مخصوصا اگر الان تیمی ندارید! اگر در حال حاضر تیمی ندارید که دیگر حتما باید در جلسات شرکت کنید.

این را در برنامه خودتان بگذارید که شرکت کردن در جلسات، بخشی از روند این کار است.اگر میخواهید موفق شوید و به درجات بالا در نتورک مارکتینگ برسید، این موضوع را باید قسمتی از روند و روتین خودتان قرار دهید.

چگونه در بازاریابی شبکه ای شکست بخوریم – 6 روش آزمایش شده و کاملا موثر

مطالب زیادی در مورد موفقیت در بازاریابی شبکه ای وجود دارد.اما کسانی که میخواهند در بازاریابی شبکه ای شکست بخورند چه طور؟آنها که میخواهند فرصت را از دست بدهند باید چه کار کنند؟

در این مطلب روش های شکست خوردن به شکل های مختلف را برای این دسته افراد شرح میدهم!

 

 

1-جوسازی کنید و وعده های دروغ بدهید

یک روش کاملا موثر برای تضمین شکست خوردن در بازاریابی شبکه ای.برای این که مطمئن شوید پس از این که افراد با سختی های کار رو به رو میشوند، حتما کار را رها میکنند، آنها را با جوسازی و وعده های واهی وارد کار کنید.میتوانید از این مثال ها استفاده کنید:

 

  • این کار خیلی آسونیه راحت میتونی انجامش بدی.هیچ سختی ای نداره
  • اصلا زمانی ازت نمیگیره. پنج دقیقه در هفته کافیه .تازه زیاد هم هست
  • 6 ماهه میتونی BMW بخری
  • تو همین جوری میتونی موفق بشی و اصلا لازم نیست روی خودت کار کنی و چیزی یاد بگیری

 

افرادی که این گونه وارد کار میشوند به هیچ عنوان درک صحیحی از روند کار پیدا نمیکنند و در کوتاه ترین زمان ممکن کار را رها میکنند.به این ترتیب میتوانید شکست خوردن خود را گارانتی کنید.

با این روش حتی میتوانید به هم تیمی های خودتان هم کمک کنید که زودتر شکست بخورند.مطمئنا برای این کار از شما تشکر خواهند کرد!

 

2-وقتی به موانع برخورد میکنید، نا امید شوید و از کار کردن دست بکشید

هنگامی که در مسیر بازاریابی شبکه ای به مشکل برخورد کردید، سریعا امید خود را برای هرگونه موفقیت از دست بدهید و به این فکر کنید که دیگر فرصت را از دست داده اید و برای شما نمیشود.هرگز افکار مثبت را به ذهن خود راه ندهید و نگذارید حس خوبی نسبت به پیشرفت در شما ایجاد شود.

همین طور تا میتوانید خودتان را از جمع و محیط بازاریابی شبکه ای دور نگه دارید.چون در اینگونه محیط ها معمولا درجه بالایی از انرژی مثبت و امیدواری  وجود دارد و احتمال این که شما هم از این انرژی دریافت کنید بالا است.

تا جایی که میتوانید سعی کنید تنها باشید تا راحت تر بتوانید روی منفی ها تمرکز کنید.اگر تنهایی برایتان سخت است بهتر است یکی دو نفر از دوستان خودتان که آنها هم منفی هستند را پیدا کنید و در کنار آنها باشید.

به بهانه ی خودسازی و خالی کردن ذهن، یا این که مشکل بسیار بزرگی در زندگیتان ایجاد شده، از کار دوری کنید.به این شکل خطر یاری شدن از سوی لیدرها کمتر میشود.به هیچ عنوان با لیدرهایتان ارتباط برقرار نکنید و جواب تلفن آنها را ندهید.زیرا آنها میتوانند در روند شکست خوردن شما اختلال شدیدی ایجاد کنند.

 

3-با افراد جدید صحبت نکنید (ارتباط سازی نکنید)

میخواهید واقعا به آنهایی که شما را یاری میکنند و به شما باور دارند قدرت خود را نشان دهید؟ هرگز با کسی صحبت نکنید! البته این کار زحمت دارد.به این معنی است که هیچ وقت چه به صورت آنلاین و چه آفلاین، با کسی درباره کسب و کار خود صحبت نکنید.

پراسپکتینگ، که میتواند به صورت آنلاین یا آفلاین باشد، نهایتا شما را به کسی میرساند که میخواهد به تیم شما ملحق شود که این خود به معنی رشد کردن و کسب درآمد است که شما اصلا نمیخواهید خدایی نکرده این اتفاق برای شما هم بیفتد.

رفتار شما در مقابل پول باید تدافعی باشد.نباید در این دام بیفتید که شما هم میتوانید درآمد بالایی داشته باشید و به چیزهایی که میخواهید برسید.اگر زندگی افراد ثروتمند را مطالعه کنید متوجه میشوید آنها همه ذهنیت مثبتی نسبت به پول داشته اند.شما اینگونه نباشید!

 

 

4-به جای گشتن به دنبال راه حل ها، بهانه بیاورید

همیشه سعی کنید نکات منفی  را ببینید و برای رشد نکردن بهانه بیاورید.باید روی دیدگاه خودتان کار کنید.در هر شرایطی بگردید و نکات منفی را پیدا کنید.هیچ چیز کامل نیست و اگر تمرکز کنید حتما میتوانید جنبه منفی را در هر موضوعی بیابید.در بعضی مواقع هم شاید اینقدر نکته مثبت برای دیده شدن وجود داشته باشد که پیدا کردن منفی ها کار سختی باشد ولی نباید از تلاش کردن دست بردارید.حتی از کوچکترین منفی ها هم غافل نشوید و آنها را تا جایی که میتوانید برای خودتان بزرگ کنید.شما اگر بخواهید میتوانید هر کاری انجام دهید.

از بهانه آوردن غافل نشوید.پس از این که جنبه منفی را پیدا کردید، آن را تبدیل کنید به بهانه ای برای رشد نکردن خودتان.از این روش میتوانید برای شکست خوردن در دیگر زمینه های زندگی هم استفاده کنید.

 

5-از همه کس و همه چیز انتظار داشته باشید جز خودتان

ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که از همه کس و همه چیز انتظار داشته باشید به غیر از خودتان.این را بدانید که اگر الان در شرایط بدی هستید، دیگران مقصر اند.همه را به این دید نگاه کنید که به شما بدهکار هستند و موظف اند برای بهبود زندگیتان با تمام وجود تلاش کنند.که وقتی این کار را نکردند، ناراحت شوید و راحت تر دست از کار کردن بکشید.

و همین طور همیشه منتظر بمانید تا یک نفر برایتان کاری انجام دهد.هفته ها و ماه ها صبر کنید تا کسی را که به کار دعوتش کرده اید خودش به شما خبر دهد که میخواهد کار کند یا خیر.یا این که منتظر باشید تا لیدرتان تیم شما را راه بیاندازد.در این مدت هم نباید بی کار بنشینید چون میتوانید با خیال راحت به انواع وقت تلف کردن ها بپردازید.

منتظر بودن روحیه قوی لازم دارد ولی اگر برای شکست خوردن مصمم هستید باید این سختی را تحمل کنید.

 

6-ادای کار کردن دربیاورید ولی در عمل کار نکنید

بهترین کاری که میتوان برای شکست خوردن انجام داد همین است. طوری وانمود کنید که انگار همیشه در حال کار کردن هستید ولی در عمل کاری انجام ندهید.در این صورت حتی لیدرهای نزدیک به شما هم به سختی میتوانند به شما کمک کنند.زمانی هم که با ناامیدی تمام شکست خوردید، کسی نمی تواند به شما ایرادی بگیرد.

در هر شرایطی وقت خود را تلف کنید.به هیچ وجه برای زمانتان برنامه ریزی نکنید.اگر حداقل 40-50 ساعت در هفته وقت تلف نکنید، ریسک پول درآوردن شما بالا خواهد رفت.

شکست خوردن، کار هر کسی نیست.لازمه آن متعهد بودن و دوری کردن از همه راه های موفقیت است.

برای این که کارتان راحت تر شود مثال هایی را برایتان می آورم.در طول زمان هم روش هایی به ذهنتان میرسد که آنها را هم انجام دهید.

 

  • با افراد در مورد مسائل حاشیه ای و کلا هر موضوعی به غیر از کارتان صحبت کنید.این روش بسیار عالی است چون ظاهر کار کردن را دارد در حالی از هرگونه درآمد احتمالی جلوگیری میکند.
  • از ابزارهای موجود استفاده کنید.تا جایی که امکان دارد سرتان در گوشی و کامپیوترتان باشد.هر 5 دقیقه یک بار، شبکه های اجتماعی را چک کنید.با استفاده از این روش میتوانید بی نهایت وقت تلف کنید.
  • با هم تیمی های خود جمع شوید و ابتدا در مورد کار یکی دو جمله بگویید. سپس بحث را به آرامی به حاشیه ببرید.از این روش برای هدر دادن زمان در حجم وسیع میتوان استفاده کرد.

 

 

کارهای بالا واقعا برای شما نتیجه بخش خواهند بود اگر نمیخواهید پول دربیاورید و ناامیدی و شکست را ترجیح میدهید! در این پست میخواهم با روش طنز، اشتباهاتی که افراد در بازاریابی شبکه ای انجام میدهند را برای شما بیان کنم.شاید به این طریق دیدگاه بهتری از مسیرهای اشتباه پیدا کنید.من امیدوارم همه شما در مسیر بازاریابی شبکه ای موفق شوید و به تمام چیزهایی که میخواهید برسید.

6 نکته لیدرشیپ

لیدرهای باهوش و موفق همگی یک کار را به خوبی انجام میدهند.آنها همیشه از خودشان سوالاتی میپرسند تا مطمئن شوند در مسیر درستی هستند.

پرسیدن این سوالات به صورت روزانه، به شما کمک میکند بیشترین بازده را از کار خود داشته باشید.

 

1-آیا امروز به اهدافم نزدیکتر شدم؟

لیدرهای موفق اهمیت هدف گذاری را در همه چیز میدانند، از ویژن های بلند مدت گرفته تا انگیزه های کوتاه مدت.تمرکز روی هدفهایتان به سازماندهی فعالیت های شما و رسیدن به خواسته هایتان کمک میکند.

 

2-چه عادت های بدی دارم که باید کنار بگذارم؟

عادت های بد (همه ما عادت های بدی داریم) ممکن است به اعتبار و بیزینس ما لطمه بزنند. کاملا ارزش دارد که وقت و انرژی خود را برای برطرف کردن آنها و جایگزین کردنشان با عادت هایی که به نفع ما هستند صرف کنیم.

 

3-امروز از چه چیزهایی انگیزه گرفتم؟

انگیزه نیرویی است که شما را به جلو حرکت میدهد.قوای درونی شما برای به دست آوردن، تولید کردن و پرورش دادن است.همیشه به چیزهایی که باعث انگیزه دادن به شما میشوند توجه کنید.

 

4-آیا آن کسی که می خواهم باشم بوده ام؟

شخصیت حرف اول را میزند.شما با ویژگی هایی که شخصیت شما را شکل میدهند به دنیا نیامده اید، بلکه همان طور که در زندگی جلو میروید و شکست ها و پیروزی ها را تجربه میکنید، شخصیت شما شکل میگیرد.احساس مسئولیت را در خود تقویت کنید و واکنش خود به وقایع را کنترل نمایید تا شخصیتی را که میخواهید در خود پرورش دهید.

 

5-امروز چه اشتباهاتی داشتم ، چه درس هایی میتوانم از آنها بگیرم؟

همه ما شکست خوردن و اشتباه کردن را تجربه میکنیم.آن طور که شما برخورد میکنید تعیین کننده است.میتوانید انتخاب کنید که شکست را به عنوان نشانه ناتوانی خود ببینید، یا آن را به عنوان یک تجربه ارزشمند بشناسید.

 

6-امروز برای چه چیزهایی شکرگزار هستم؟

همیشه روزهای خب و بد وجود خواهند داشت.ولی در همه  حالت، شکرگزاری از کارآمدترین ابزارهایی است که میتوانید داشته باشید.به شما نشان میدهد چه چیزهایی واقعا ارزش و اهمیت دارند و شما را آرام و متمرکز روی چیزی که مهم است نگه میدارد.

 

اگر میخواهید در بیزینس خود تغییری ایجاد کنید، عادت کنید که هر روز از خودتان سوالات درستی بپرسید.چون سوالات درست هستند که ما را به جواب های درست میرسانند.

غلبه بر ترس هایتان

ترس از قضاوت های دیگران

بسیاری از مردم رویاهای خود را رها می کنند تنها به این دلیل که از این می ترسند که مردم در مورد آنها چه می گویند و چه فکر می کنند. شاید برخی از افراد تنها به خاطر اجبار والدین خود است که به تحصیلات خود ادامه می دهند، در حالی که آمادگی کامل برای شروع کسب و کار خود دارند. 

این بسیار در میان مردم جامعه رایج است. اما تصمیم گیری برمبنای آنچه که مردم می اندیشند، حتی نزدیک ترین دوست شما و یا خانواده شما، شما را ناتوان خواهد ساخت. به جای آن، به این فکر کنید که همین مردم زمانی که شما موفق شوید چه می گویند. به افرادی که با اجبار پدر و مادر خود به تحصیلاتشان ادامه می دهند، پیشنهاد می کنیم به این فکر کنند که اگر کسب و کار شما موفق شود، آنوقت والدینتان چه خواهند گفت؟ آیا به شما افتخار نخواهند کرد؟ اگر این بهترین تصمیمی باشد که شما باید بگیرید چه؟ پس بیشتر فکر کنید.

 ترس از فقر

بسیاری از مردم در موقعیت تلاش برای بقا، گیر افتاده اند. بسیاری زندگی می کنند و خرج زندگی را می دهند و بدهی های خود را پرداخت می کنند و یک زندگی متوسط دارند، اما می دانند که می توانند شغل بهتری داشته باشند و از تمام توانایی خود استفاده کنند. اما تنها از این می ترسند که اگر پولشان تمام شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟

ترس از فقر، یک ترس فلج کننده است. اما بسیاری از این افراد دارای پس اندازی هستند که می دانند برای اینکه شغل خود را کنار بگذارند و چند ماهی را به دنبال عملی کردن رویای خود بروند، کافی است. عمده افراد جامعه یک زندگی متوسط را می پذیرند، چرا که فکر می کنند که باید زنده بمانند و نه اینکه تلاش کنند و زندگی کنند. اما ترس از فقر هیچگاه نباید شما را از رسیدن به رویاهایتان عقب نگه دارد.

ترس از پیری و یا مرگ

یک سن مشخص وجود دارد که انسان ها واقعا می میرند. یعنی به گفته بنجامین فرانکلین، برخی در سن ۲۵ سالگی می میرند و در ۷۵ سالگی دفن می شوند. برای برخی چنین مرگ استعاری(زمانی که تصمیم می گیرند که یک سبک زندگی متوسط را بپذیرند)، زودتر از ۲۵ سالگی به سراغشان می آید. این افراد به این نتیجه می رسند که نمی توانند، پس خیلی زودتر از موعد قید همه چیز را می زنند و تسلیم می شوند.

همچنین ترس ازپیری می تواند زمانی مضر باشد که یک شخص باید به یک تغییر موقعیت شغلی مهم فکر کند. این افراد معمولا چنین می اندیشند: من الان ۴۶ سال دارم. باید خیال خودم را از بابت روزهای پیری راحت کنم. باید تا می توانم کار کنم تا بتوانم خانواده ام را حمایت مالی کنم.

اما این را بدانید که سن و سال در مقایسه با اعتقاد شما به توانایی هایتان، اهمیت بسیار کمتری دارد. 

ترس از شکست

اینجا، جایی است که بسیاری از مردم از خود می پرسند: چه می شود اگر؟

و یا به عبارتی انواع سوالات منفی را از خود می پرسند: چه می شود اگر کار نکند؟ چه می شود اگر کسی آن را دوست نداشه باشد؟ چه می شود اگر شکست بخورم؟

اینها سوالات غلطی هستند. بجای فکرکردن به راه هایی که ممکن است به شکست ختم شوند، روی راه هایی تمرکز کنید که شما را به موفقیت خواهند رساند. حتی اگر اشتباه کردید و شکست خوردید، این قضیه به شما شانس اصلاح کردن اشتباهات را می دهد. شما ممکن است که قبل از موفقیت شکست بخورید. هر مدیری یک روزی یک فاجعه بوده است. پس به جلو بروید و تلاش کنید.

ترس از اذیت کردن دیگران

شاید کسی به خود بگوید که: هیچوقت به سراغ فلان شرکت نمی روم تا خودشان با من تماس بگیرند. همچنین دیگر دست از ناراحت کردن دیگران برمی دارم که یک وقت فکر نکنند من خیلی محتاجم. تنها منتظر تلفن آنها هستم. اگر این کار را نگیرم، پس از اول وجود هم نداشته است. اگر به آنها زنگ بزنم، ممکن است فرصت های شغلی خود را نابود کنم و دیگر هیچوقت نتوانم آن شغل را بگیرم.

این روش غلطی است. افراد موفق باید در انجام کارهای خود بی باک باشند، اگر می خواهند رویاهای خود را عملی سازند. بسیاری از مردم نگران این هستند که با اعمال خود باعث بشوند که دیگران اینگونه فکر کنند که آنها افراد متکبری هستند. اما این را بدانید تا زمانی که شما توانایی و هوش خود را به نمایش نگذارید، دیگران هرکز متوجه آنها نخواهند شد.

ترس از احمق به نظر رسیدن

بارها، این اتفاق افتاده است که به لباس های خود نگاه کرده اید و گفته اید که این را امروز نخواهم پوشید چون مثل احمق ها خواهم شد. شاید یک وقت دیگر آن را بپوشم. ولی چرا الان نه؟

ما اغلب طوری رفتار می کنیم که یک وقت چیزی که می خواهیم غلط نباشد، اما ما حتما به ایمان بیشتری در تصمیم گیری هایمان نیاز داریم. ما باید توانایی های خود را بیازماییم، جایی که قرار است سخنرانی کنیم، یک مقاله بنویسیم و یا یک فیلم بسازیم و بسیاری از کارهای دیگر.

برخی از بزرگترین تصمیمات در جهان اتفاقی بوده اند. بارها اتفاق افتاده است که افراد بدون دلیل مشخصی، از نقشه و برنامه اصلی خود  منحرف شده اند و ناخوداگاه به سمت موفقیت رفته اند. بفهمید که شما چه کسی هستید و چه چیزی به شما می خورد. اغلب شما باید کار خود را با فهمیدن اینکه چه کسی نیستید آغاز کنید. به حس خود اعتماد کنید و بدانید که شما تصمیم درستی گرفته اید، درهرزمان. شما زمانی احمق به نظر می رسید که هیچ کاری نکنید.

ترس از موفقیت

بسیاری از مواقع افراد از این می ترسند که تبدیل به خود واقعی شان شوند. آنها از ظاهر شدن خود واقعی شان می ترسند. که تنها همین است که رمز موفقیت هرکسی است. آنها دیگران را نگاه می کنند و می گویند: من می توانم آن کار را بارها انجام دهم و یا چرا من آن شکلی نباشم؟ درواقع آنها از دریافت همین مقدار ایمان و عشق و ثروت می ترسند.

بسیاری از ما می آموزیم که هرگز نمی توانیم در زندگی واقعا موفق باشیم. بسیاری از خانواده ها بگونه ای مفهوم موفقیت را تعریف می کنند که گویی یک کار غیرممکن است پس هیچگاه فرزندان خود را به جلو نمی رانند. آنها فرض می کنند که موفقیت یک امر غیرممکن است چون آن را برای خود ممکن ندیده اند. بجای قبول این طرزفکر به این ایمان داشته باشید که شما حتما در انتهای راه به موفقیت بزرگی دست پیدا خواهید کرد.

در پایان روز، تمامی ترس ها را می توان کنار زد،‌ آن هم با داشتن ایمان و هدف. اگر بدانید که چه می خواهید و اعمال لازم را انجام دهید تا برترس هایتان غلبه کنید، حتما به چیزهای بزرگی در زندگی دست خواهید یافت که هیچگاه با شک و تردید به آنها نخواهید رسید.

کفش هایم

دلبسته ي کفشهایم بودم. کفش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند. دلم نمي آمد دورشان بيندازم .هنوز همان ها را مي پوشيدم. اما کفش ها تنگ بودند و پایم را مي زدند.

قدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شد. سعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که رفتن دردناک بود.

مي نشستم و زانوهایم را بغل مي گرفتم.

و مي گفتم:چقدر همه چیز دردناک است.

چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم.

مي نشستم و می گفتم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار

می نشستم و می گفتم:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است

می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم

قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم

پارسايي از کنارم رد شد

عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت.

مرا که ديد لبخندي زد و گفت: خوشبختي دروغ نيست.اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است.

و زيباترين خطر….. از دست دادن

تا تو به اين کفش هاي تنگ آويخته اي ….برایت دنيا کوچک است و زندگي ملال آور. جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي.

رو به پارسا کردم ، پوزخندی زدم و گفتم

اگر راست مي گويي پس خودت چرا کفش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟

 پارسا فروتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و

پس هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام

 هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي افزار را دور انداختم تا فهميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت.

حالا دیگر هيچ کفشی اندازه ي من نيست…

وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست

 

 سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌

كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه

يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه

يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛

يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت

هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك

اما حالا يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ وجود دارد كه‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بكشد

ببیند، بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.

 يك‌ مشت‌ خاك‌ كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود،انتخاب‌ كند، عوض‌ بشود، تغيير كند

واي، خداي‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم. من‌ همان‌ خاك‌ انتخاب‌ شده‌ هستم همان‌ خاكي‌ كه‌ با بقيه‌ خاك‌ها فرق‌ مي‌كند

من‌ آن‌ خاك‌ قيمتي‌ام

که می خواهم تغییر کنم… انتخاب‌ کنم…

وای بر من اگر همین طور خاك‌ باقي‌ بمانم.

زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم…

موفقیت اتفاقی نیست…

قهرمان مردد وجود ندارد…

قهرمان مردد وجود ندارد…

 

در همان لحظه که کسی متعهد میشود، دست یاری خداوند به سویش میشتابد و اتفاقاتی دست به دست هم میدهند تا او را یاری دهند.اتفاقاتی که اگر این تعهد نبود، هرگز رخ نمیداد.
وقتی تصمیم میگیرید، سلسه حوادثی اتفاق می افتد که پیش ازین خواب آن را هم نمیدید.
“ويليام موري”

حتی آدم های معمولی، اما متعهد، میتوانند روی دنیا تاثیری شگرف بر جای بگذارند.
“جان مكسول”

خيليها تعهد را به احساسات خود ربط ميدهند.
اگر احساس كنند كه كارشان درست است، به تعهد خود عمل ميكنند.
اما اين تعهد واقعي نيست. تعهد با اين احساس تفاوت دارد.
تعهد خصلتي شخصي است كه به ما امكان ميدهد به هدفهاي خود دست پيدا كنيم.
احساسات انسان پيوسته در نوسان است. اما تعهد بايد موضوعي ثابت و پابرجا باشد.
اگر خواهان تيمي محكم و پابرجا هستيد، كل اعضا بايد با تمامي وجود نسبت به تيم متعهدو پايبند باشند.

تعهد،اغلب در دل مشكلات كشف ميشود
افراد تا زماني كه با مشكل روبرو نشوند، نميدانند كه آيا متعهد هستند يا خير.
دسته پنجه نرم كردن با مشكلات بر عزم راسخ اشخاص مي افزايد.
مشكلات و گرفتاري تعهد را صيقل ميدهند و تعهد مشوق همت و تلاش است.
هرچه بيشتر روي موضوعي كار كنيد، احتمال اينكه در آن زمينه دست از كار بكشيد كمتر است.
هرچه بيشتر تلاش كنيد، تسليم شدن و دست كشيدن دشوارتر ميشود.
انسانهاي متعهد به راحتي تسليم نميشوند.

تعهد به استعداد و توانمندي ها ارتباطي ندارد

گاه وقتي به اشخاصي برميخوريم كه با استعداد و به شدت موفق هستند، ممكن است فكر كنيم كه براي آنها متعهد شدن ساده تر است، زيرا از استعداد بيشتري برخوردارند اما آيا به اشخاصي برنخورده ايد كه به اين دليل كه دست به كاري نميزنند، از توانمندي هاي بالقوه خود استفاده نميكنند؟
آيا كساني را نميشناسيد كه استعداد كمتري دارند و با اين حال موفق ترند؟
اغلب اوقات اين موضوع تا حدي به تعهد باز ميگردد.
احتياجي به توانمندي بيشتر، قدرت بيشتر يا فرصت مناسبتر نيست، آنچه به آن احتياج داريم، آن است كه از آنچه داريم استفاده كنيم
“بي سيل والش”
اگر متعهد شويم كه از استعدادمان بهره بگيريم، متوجه ميشويم كه استعداد بيشتري داريم و بيشتر ميتوانيم به تيم خود خدمت كنيم

تعهد حاصل انتخاب است، نه شرايط…
تعهد موضوعي انتخابي است.
اغلب اشخاص وقتي به گذشته ها نگاه ميكنند، به زماني بر ميخورند كه زندگيشان تغيير قابل ملاحضه اي كرده است.
اينها لحظاتي هستد كه ما به دلايل مختلف اجبارا خود و شرايط زندگيمان را مورد ارزيابي مجدد قرار ميدهيم و دست به انتخاب هايي ميزنيم كه براي هميشه بر زندگي ما تاثير ميگذارند.
بسياري از مردم گمان ميكنند كه شرايط روي گزينه ها تاثير ميگذارند و اين در حالي است كه در اغلب مواقع اي گزينه ها هستند كه شرايط را تعيين ميكنند. وقتي تعهد را انتخاب ميكنيد، به خود فرصت موفقيت ميدهيد.

متعهد شدن در يك لحظه يك موضوع است و پايبند باقي ماندن به ان موضوعي ديگر.

چگونه ميتوانيد متعهد باقي بمانيد؟
جواب بستگي به اين دارد كه تعهد شما بر چه مبنايي قرار دارد. هرگاه تعهدات شما بر اساس ارزشهاي زير بنايي باشد، بهتر ميتوانيد نسبت به تعهدات خود پايبند باقي بمانيد، زيرا مجبور نيستيد مدام اهميت ان را مورد ارزيابي مجدد قرار دهيد.
وقتي خود را نسبت به چيزي كه باور داريد، متعهد ميسازيد، تعهد و پايبند باقي ماندن به ان ساده تر ميشود.

حال به اين موضوع ها فكر كنيد
تعهد براي شما از چه درجه اهميتي برخوردار است؟
آيا شما به وفاداري و تبعيت از آن اعتقاد داريد؟
آيا وقتي شرايط دشوار ميشود، ميتوانيد محكم و مقاوم باقي بمانيد، يا ترجيح ميدهيد مصالحه كنيد يا حتي دست از تعهد خود برداريد.
از همه اينها مهمتر، نسبت به تيم خود تا چه اندازه متعهد هستيد؟
آيا تعهد و پايبندي شما انكار ناكردني است؟
اگر احساس ميكنيد كه در مواقع بروز سختي ها ميخواهيد نظرتان را درباره خدمت كردن به تيمتان مورد ارزيابي مجدد قرار دهيد، بدانيدكه  به تعهد بيشتري احتياج داريد.

حال چطور تعهد خود را بهبود ببخشيم

تعهدات خود را با ارزش هايتان پيوند بدهيد
از آنجايي كه ارزش ها و توانايي هاي شما براي عمل كردن به تعهداتتان با يكديگر پيوندي نزديك دارند، در فرصتي كافي به آنها بينديشيد.
ابتدا فهرستي از تعهدات شخصي و حرفه اي خود تهيه كنيد. بعد به ارزشهاي دروني خود فكر كنيد.
وقتي هر دو فهرست را تهيه كرديد، آنها را با هم مقايسه كنيد.
احتمالا متوجه ميشويد كه برخي از تعهدات شما با باورهايتان همخواني ندارند.
اينها را مورد ارزيابي مجدد قرار دهيد و خود را به اين ارزشها پايبند و متعهد سازيد.

 ريسك كنيد
متعهد شدن مستلزم ريسك كردن است. ممكن است شكست بخوريد. ممكن است همكاران شما را عقب بزنند. ممكن است به اين نتيجه برسيد كه رسيدن به هدفها شما را به نتايج مطلوب سوق نميدهند.
با اينحال به استقبال خطر برويد و هر طور شده متعهد شويد
كسي كه بيشترين تلاش خود را ميكند، هرگز پشيمان نميشود
“جرج هالاس”