درآمد داشتن اصل نیست بلکه داراییهایی است که تولید درآمد می کنند
تعجبی نیست که بسیاری از مردم ارزش بازاریابی شبکه ای را نمی دانند. بسیاری از کسانی که با آن درگیر بوده اند هم دقیقا ارزش آنچه که در دست دارند را نمی دانند. وقتی که مردم درباره نشستهای بازاریابی شبکه ای می شنوند، اغلب سوال آنها این است:” اگر شروع به کار کنم سودش چقدر است؟” به همین دلیل است که وقتی صحبتهای افراد شرکت کننده را می شنوید همه درآمد ماهانه را می خواهند.
دلیلی که مردم درآمد ماهانه را می خواهند این است که هنوز از نقطه نظر کارمندی یا شغل آزاد فکر می کنند. آنها می خواهند درآمد ماهانه ناشی از کارمندی یا شغل آزاد را جبران کنند. اما ارزش واقعی بازاریابی شبکه در این نیست. مشکل این است که درآمدی که از کار بدست می آید شدیدا محدود است و منحنی آن خطی است. یک ساعت کار یک دلار، دو ساعت کار دو دلار. درآمد به کار شما وابسته است پس هیچ وقت نباید دست از کار بکشید. همانطور که گفتم یک تله است. اکثر مردم صورت غیرارادی این مطلب را درک می کنند اما تصور می کنند که راه فرار از این تله کار بیشتر است. اما درآمد بیشتر مسئله وابستگی درآمد به شما را حل نمی کند. در واقع اغلب درآمد بیشتر تنها موجب تنگ تر شدن تله می شود. گوشه های صاحبان شرکتهای بزرگ و سرمایه گزاری موجب بدست آوردن درآمد نمی شوند بلکه درآمد را تولید می کنند.
حقیقت منزل شما
چیزهایی در نظر اکثر مردم دارایی هستند که در واقع تعهد و بدهی به شمار می روند. چطور بفهمیم که دارایی داریم یا بدهی، سرمایه قابل نقد شدن است یا بی ارزش است. به عبارت دیگر آیا پول به جیب شما واریز می شود یا این که از جیب شما می رود. هر کاری یا پول اضافه می کند یا پول از بین می
برد. اگر چیزی برای شما تولید پول نمی کند پس دارایی نیست و بدهی است. سالها گذشته و مردم خانه هایشان را گرو پول گذاشته تا بدهیهای کارتهای اعتباری را پرداخت کنند، مسافرت بروند، خودروهای شاسی بلند بخرند و کارهای دیگر کنند. شاید شما هم همین کار را کرده اید. اگر شما هم جزء این گروه هستید خانه را دارایی حساب کرده و مانند یک کارت اعتباری با در و پنجره به آن نگاه می کنید.
معنی دارایی را برایتان توضیح می دهم. اکثر مردم آنقدر در این مورد گیج شده اند که معنی آن را وارونه فهمیده اند. آنها فرهنگ لغت را باز می کنند و معنی آن را ” چیزی که ارزش داشته باشد” می بینند. شاید درست باشد. اما مشکل لغت ارزش داشتن است. سوال:
خانه شما چقدر ارزش دارد؟
قبل از این که پاسخ بدهید این سوال را طور دیگری می پرسم:
درآمد ماهانه شما از خانه تان چقدر است؟
احتمال زیاد پاسخ شما این است که:” هیچ. در واقع هر ماه پول هم صرف تغییرات ، تعمیرات و حفظ آن می کنم. دقیقا همین است. زیراکه خانه شما دارایی نیست بلکه بدهی است.
می گویید:” صبر کن ببینم. خانه منن دویست هزار دلار ارزش دارد.”
واقعا؟ کی؟ وقتی که در تاریخی فرضی آن را بفروشید؟ پس کجا زندگی می کنید؟ آیا پول فروش خانه
را برای خانه ای دیگر صرؾ می کنید؟ البته که این طور است. پس ارزش واقعی درآمدی که بتوانید
دردست بگیرید و برای سرمایه گزاری در جای دیگر استفاده کنید کجاست؟ در واقع درآمدی نیست. خانه
شما دارایی نیست بلکه سوراخی در زمین است که باید پول خرج آن کنید.
چطور فرق دارایی با سوراخی در زمین را تشخیص دهیم
تعریؾ فرهنگ لؽت را چند لحظه فراموش کنید. بیایید زندگی واقعی را در نظر بگیریم. دارایی چیزی
است که برای شما کار کند تا بقیه عمر خود را صرؾ کار کردن نکنید. پدر فقیرم همیشه می گفت:”
برای شؽلت کار کن.” پدر پولدارم می گفت:” دارایی تولید کن”.
زندگی در گوشه صاحبان شرکتهای بزرگ قدرت دارد زیراکه وقتی تجارت را برقرار کردید در واقع
دارایی ایجاد می کنید.
در تجارت ” پدر پولدار” اداره هایی در سراسر جهان داریم. چه کار کنم یا بخوابم یا گلؾ بازی کنم
چکهای قابل وصول سرازیر می شوند. این درآمد ؼیرفعال یا پسماند است. در حالی که برای یک شؽل
کار نمی کنم برای تولید دارایی سخت کار می کنم زیراکه طرز فکر من مانند افراد ثروتمند و نه کارگز
است.
از آنجاییکه داشتن یک تجارت یعنی دارایی، وقتی که تجارت بازاریابی شبکه ای برپا می کنید، نه تنها
مهارتهای حیاتی زندگی را فرا می گیرید بلکه دارایی واقعی برای خود ایجاد می کنید. در یک شؽل شما
درآمد بدست می آورید. در بازاریابی شبکه ای به جای این که درآمد تولید کنید، دارایی تولید می کنند که
تولید کننده درآمد است.
من تنها در چیزی سرمایه گزاری می کنم که درآمد داشته باشد. اگر درآمد دارد پس دارایی است و
اگر باید پول خرج آن کنم پس بدهی است. دو خودرو پورش دارم که هر دو بدهی هستند. صاحب آنها
هستم اما پولی به جیب من واریز نمی کنند بلکه پول از جیب من می برند. فهم این علم نجوم نمی خواهد.
برای افرادی که این مطلب را درک می کنند اولین دارایی معمولا تجارت است و دوم ملک و املاک
است. حتی در ملک و املاک باید تفاوت گردش وجوه و افزایش ارزش سرمایه را بدانید. اکثر افراد این
تفاوت را تمیز نمی دهند. وقت سرمایه گزاری در افزایش ارزش سرمایه سرمایه گزاری می کنند. می
گویند:” ارزش خانه من بالا رفته است. ارزش خودرو من بالا رفته است.” این افزایش ارزش سرمایه و
نه گردش وجوه است.
هدؾ از خرید ملک داشتن دارایی است نه این که با فروش آن سود بدست بیاورید. اگر قسمتی از یک
ملک را صد هزار دلار خریداری کنید و بعد آن را به دویست هزار دلار بفروشید در واقع صد هزار
دلار افزایش ارزش سرمایه دارید اما دارایی شما تؽییری نکرده است. برای تولید سرمایه باید دارایی
داشته باشید. شما یک دارایی را از بین برده اید. مانند این است که گاوی را برای پول بفروشید. اما من
ترجیح می دهم گاو را نگه دارم و شیر آن را بفروشم.
بزرگترین مشکل استخدام شدن همین است. شؽل دارایی نیست. نمی توانید آن را در “ای بی” بفروشید.
نمی توانید آن را اجاره بدهید و از آن سود سهام بدست نمی آید. چرا باید دهها سال و آن هم بهترین
سالهای زندگی تان را صرؾ ساختن چیزی کنید که دارایی نیست. یا بهتر بگویم برای دیگری دارایی
بسازید.
اشتباه نکنید. وقتی که استخدام می شوید دارایی تولید می کنید اما مال شما نیست.
داشتن شؽل خوب را به عنوان یک ارزش در مؽز ما فرو کرده اند اما هیچ ارزشی ندارید و صفر
است. بدتر این که درآمد شما را با مالیاتی که بیش از اشکال دیگر درآمد است کم می کنند. در واقع همه
چیز بر علیه شما است. اما باز هم برخی از افراد برای ” امنیت و ثبات ” شؽلی حاضرند این بها را
بپردازند.
اصل بازاریابی شبکه ای فروش کالا و بدست آوردن درآمد نیست
بزرگترین سوء تفاهم درباره بازاریابی شبکه ای این است که اصل این تجارت فروش کالا است. اما
تجارت فروش کالا تنها درآمد دارد. مشکل این است که در صورتی که فعالیت نکنید درآمد متوقؾ می
شود.
یک فروشنده شؽل دارد. اگر پشت صندوق یک فروشگاه بزرگ کار کنید در گوشه کارمندان هستید.
اگر تجارت مال شما است یا بیمه، خانه و یا جواهرآلات می فروشید در گوشه شغل آزاد قرار گرفته اید.
اما در هر دو صورت شؽل دارید و شؽل شما فروش است.
این نمی تواند سرمایه و آزادی اقتصادی به بار بیاورد. شما به شؽل دیگری احتیاج ندارید بلکه باید
آدرس خود را تغییر دهید و در گوشه صاحبان شرکتهای بزرگ باشید.
جان: رابرت، این دقیقا درست است. افراد اؼلب تصور می کنند که فروش خیلی زیاد در این تجارت
موفقیت محسوب می شود. اما اصل بازاریابی شبکه ای در فروش بالایی یک نوع کالا نیست. هر قدر هم
که فروشنده خوبی باشید ساعات روز محدود است و بیشتر مردم هم فکر می کنند که فروشنده خوبی
نیستند.
دربازاریابی شبکه ای اصل مطلب فروش یک کالا نیست بلکه ایجاد یک شبکه است. شبکه ای از افرادی که همه نمایندگی یک نوع کالا یا خدمات را دارند.
هدف این نیست که شما یا افراد دیگر تعداد زیادی کالا بفروشند بلکه بسیاری از افراد بهترین فروشنده خودشان باشند و به تعداد معقولی از مشتریان بفروشند یا خدمات بدهند، افراد بسیار جذب و آموزش دهند تا همین کار را انجام دهند.
دلیل ایجاد شبکه ای از نمایندگان مستقل داشتن درآمد غیرفعال است که دارایی محسوب می شود. در فصل سیزده از جان سوال می کنم تا دلیل این که بازاریابی شبکه ای مربوط به فروش یا فروشنده بودن نیست را کاملا توضیح دهد. امیدوارم که به این مسئله توجه کافی داشته باشید زیراکه نکته ای کلیدی است که خیلی ها متوجه نمی شوند. فعلا نکته ای که می خواهم تاکید شود این است که : بازاریابی شبکه ای برای درآمد بیشتر نیست بلکه تولید دارایی است.
در واقع بازاریابی شبکه ای به ایجاد هشت دارایی مربوط می شود که همه بصورت همزمان با هم هستند.