About حمزه علیزاده صیقلان

همه با هم برای موفقیت

کفش هایم

دلبسته ي کفشهایم بودم. کفش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند. دلم نمي آمد دورشان بيندازم .هنوز همان ها را مي پوشيدم. اما کفش ها تنگ بودند و پایم را مي زدند.

قدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شد. سعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که رفتن دردناک بود.

مي نشستم و زانوهایم را بغل مي گرفتم.

و مي گفتم:چقدر همه چیز دردناک است.

چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم.

مي نشستم و می گفتم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار

می نشستم و می گفتم:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است

می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم

قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم

پارسايي از کنارم رد شد

عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت.

مرا که ديد لبخندي زد و گفت: خوشبختي دروغ نيست.اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است.

و زيباترين خطر….. از دست دادن

تا تو به اين کفش هاي تنگ آويخته اي ….برایت دنيا کوچک است و زندگي ملال آور. جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي.

رو به پارسا کردم ، پوزخندی زدم و گفتم

اگر راست مي گويي پس خودت چرا کفش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟

 پارسا فروتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و

پس هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام

 هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي افزار را دور انداختم تا فهميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت.

حالا دیگر هيچ کفشی اندازه ي من نيست…

وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست

 

 سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌

كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه

يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه

يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛

يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت

هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك

اما حالا يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ وجود دارد كه‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بكشد

ببیند، بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.

 يك‌ مشت‌ خاك‌ كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود،انتخاب‌ كند، عوض‌ بشود، تغيير كند

واي، خداي‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم. من‌ همان‌ خاك‌ انتخاب‌ شده‌ هستم همان‌ خاكي‌ كه‌ با بقيه‌ خاك‌ها فرق‌ مي‌كند

من‌ آن‌ خاك‌ قيمتي‌ام

که می خواهم تغییر کنم… انتخاب‌ کنم…

وای بر من اگر همین طور خاك‌ باقي‌ بمانم.

زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم…

موفقیت اتفاقی نیست…

قهرمان مردد وجود ندارد…

قهرمان مردد وجود ندارد…

 

در همان لحظه که کسی متعهد میشود، دست یاری خداوند به سویش میشتابد و اتفاقاتی دست به دست هم میدهند تا او را یاری دهند.اتفاقاتی که اگر این تعهد نبود، هرگز رخ نمیداد.
وقتی تصمیم میگیرید، سلسه حوادثی اتفاق می افتد که پیش ازین خواب آن را هم نمیدید.
“ويليام موري”

حتی آدم های معمولی، اما متعهد، میتوانند روی دنیا تاثیری شگرف بر جای بگذارند.
“جان مكسول”

خيليها تعهد را به احساسات خود ربط ميدهند.
اگر احساس كنند كه كارشان درست است، به تعهد خود عمل ميكنند.
اما اين تعهد واقعي نيست. تعهد با اين احساس تفاوت دارد.
تعهد خصلتي شخصي است كه به ما امكان ميدهد به هدفهاي خود دست پيدا كنيم.
احساسات انسان پيوسته در نوسان است. اما تعهد بايد موضوعي ثابت و پابرجا باشد.
اگر خواهان تيمي محكم و پابرجا هستيد، كل اعضا بايد با تمامي وجود نسبت به تيم متعهدو پايبند باشند.

تعهد،اغلب در دل مشكلات كشف ميشود
افراد تا زماني كه با مشكل روبرو نشوند، نميدانند كه آيا متعهد هستند يا خير.
دسته پنجه نرم كردن با مشكلات بر عزم راسخ اشخاص مي افزايد.
مشكلات و گرفتاري تعهد را صيقل ميدهند و تعهد مشوق همت و تلاش است.
هرچه بيشتر روي موضوعي كار كنيد، احتمال اينكه در آن زمينه دست از كار بكشيد كمتر است.
هرچه بيشتر تلاش كنيد، تسليم شدن و دست كشيدن دشوارتر ميشود.
انسانهاي متعهد به راحتي تسليم نميشوند.

تعهد به استعداد و توانمندي ها ارتباطي ندارد

گاه وقتي به اشخاصي برميخوريم كه با استعداد و به شدت موفق هستند، ممكن است فكر كنيم كه براي آنها متعهد شدن ساده تر است، زيرا از استعداد بيشتري برخوردارند اما آيا به اشخاصي برنخورده ايد كه به اين دليل كه دست به كاري نميزنند، از توانمندي هاي بالقوه خود استفاده نميكنند؟
آيا كساني را نميشناسيد كه استعداد كمتري دارند و با اين حال موفق ترند؟
اغلب اوقات اين موضوع تا حدي به تعهد باز ميگردد.
احتياجي به توانمندي بيشتر، قدرت بيشتر يا فرصت مناسبتر نيست، آنچه به آن احتياج داريم، آن است كه از آنچه داريم استفاده كنيم
“بي سيل والش”
اگر متعهد شويم كه از استعدادمان بهره بگيريم، متوجه ميشويم كه استعداد بيشتري داريم و بيشتر ميتوانيم به تيم خود خدمت كنيم

تعهد حاصل انتخاب است، نه شرايط…
تعهد موضوعي انتخابي است.
اغلب اشخاص وقتي به گذشته ها نگاه ميكنند، به زماني بر ميخورند كه زندگيشان تغيير قابل ملاحضه اي كرده است.
اينها لحظاتي هستد كه ما به دلايل مختلف اجبارا خود و شرايط زندگيمان را مورد ارزيابي مجدد قرار ميدهيم و دست به انتخاب هايي ميزنيم كه براي هميشه بر زندگي ما تاثير ميگذارند.
بسياري از مردم گمان ميكنند كه شرايط روي گزينه ها تاثير ميگذارند و اين در حالي است كه در اغلب مواقع اي گزينه ها هستند كه شرايط را تعيين ميكنند. وقتي تعهد را انتخاب ميكنيد، به خود فرصت موفقيت ميدهيد.

متعهد شدن در يك لحظه يك موضوع است و پايبند باقي ماندن به ان موضوعي ديگر.

چگونه ميتوانيد متعهد باقي بمانيد؟
جواب بستگي به اين دارد كه تعهد شما بر چه مبنايي قرار دارد. هرگاه تعهدات شما بر اساس ارزشهاي زير بنايي باشد، بهتر ميتوانيد نسبت به تعهدات خود پايبند باقي بمانيد، زيرا مجبور نيستيد مدام اهميت ان را مورد ارزيابي مجدد قرار دهيد.
وقتي خود را نسبت به چيزي كه باور داريد، متعهد ميسازيد، تعهد و پايبند باقي ماندن به ان ساده تر ميشود.

حال به اين موضوع ها فكر كنيد
تعهد براي شما از چه درجه اهميتي برخوردار است؟
آيا شما به وفاداري و تبعيت از آن اعتقاد داريد؟
آيا وقتي شرايط دشوار ميشود، ميتوانيد محكم و مقاوم باقي بمانيد، يا ترجيح ميدهيد مصالحه كنيد يا حتي دست از تعهد خود برداريد.
از همه اينها مهمتر، نسبت به تيم خود تا چه اندازه متعهد هستيد؟
آيا تعهد و پايبندي شما انكار ناكردني است؟
اگر احساس ميكنيد كه در مواقع بروز سختي ها ميخواهيد نظرتان را درباره خدمت كردن به تيمتان مورد ارزيابي مجدد قرار دهيد، بدانيدكه  به تعهد بيشتري احتياج داريد.

حال چطور تعهد خود را بهبود ببخشيم

تعهدات خود را با ارزش هايتان پيوند بدهيد
از آنجايي كه ارزش ها و توانايي هاي شما براي عمل كردن به تعهداتتان با يكديگر پيوندي نزديك دارند، در فرصتي كافي به آنها بينديشيد.
ابتدا فهرستي از تعهدات شخصي و حرفه اي خود تهيه كنيد. بعد به ارزشهاي دروني خود فكر كنيد.
وقتي هر دو فهرست را تهيه كرديد، آنها را با هم مقايسه كنيد.
احتمالا متوجه ميشويد كه برخي از تعهدات شما با باورهايتان همخواني ندارند.
اينها را مورد ارزيابي مجدد قرار دهيد و خود را به اين ارزشها پايبند و متعهد سازيد.

 ريسك كنيد
متعهد شدن مستلزم ريسك كردن است. ممكن است شكست بخوريد. ممكن است همكاران شما را عقب بزنند. ممكن است به اين نتيجه برسيد كه رسيدن به هدفها شما را به نتايج مطلوب سوق نميدهند.
با اينحال به استقبال خطر برويد و هر طور شده متعهد شويد
كسي كه بيشترين تلاش خود را ميكند، هرگز پشيمان نميشود
“جرج هالاس”

بهانه بی‌بهانه!

بهانه بی‌بهانه! هیچ کس با این بهانه‌ها به جایی نرسیده. آدم‌های موفق با بهانه میانه خوبی ندارند. گاه، حتی اگر این بهانه‌ها موجه به نظر‌ می‌رسند نیز نباید به آن‌ها متوسل شویم. ما همیشه باید راهی پیدا کنیم که کارها را بهتر انجام بدهیم. بسیاری از بهانه‌هایی که ما به آن‌ها متوسل‌ می‌شویم، در حقیقت دروغ‌هایی بیش نیستند.

1. «امکان ندارد»

چرا فکر‌می‌کنید امکان ندارد؟ اگر کاری تا به حال انجام نشده، مفهومش این نیست که اصلا امکان‌پذیر نست. دروغی مثل این، باعث‌ می‌شود که ذهن ما از چشم‌انداز جامع و امکاناتی که برای به وجود آوردن موفقیت در زندگی داریم منحرف شود، به ویژه هر چه را که در اطرافمان ‌می‌بینیم یادآور شکست باشد. بساط این بهانه را جمع کنیم و به امکاناتی فکر کنیم که برای موفقیت در اختیار داریم.

2. «بدون یک مدرک دانشگاهی من کاره‌ای نیستم»

این بهانه خیلی واهی است. چرا با بهانه‌‌ای که هیچ فایده‌ای برای ما ندارد وقت‌مان را تلف‌ ‌کنیم در حالی که‌ می‌دانیم که بدون یک مدرک دانشگاهی هم‌ می‌شود موفق شد. بسیاری از مردم در جامعه خودمان از هیچ شروع کردند و موفق شدند بدون‌ آن که حتی یک روز سر کلاس هیچ دانشگاهی نشسته باشند.

3. «برای این کار به اندازه کافی خوب نیستم»

شاید فکر کنید که شما مشکل خاص فیزیکی و مالی و … دارید که به شما اجازه نمی‌دهد که به رویاهایتان جامعه عمل بپوشاندید. واقعیت این است که در ابتدای کار هیچ کس به اندازه کافی خوب نیست؛ تمرین و مهارت زیادی ‌می‌خواهد که در نهایت به موفقیت برسیم. این که ما امتیاز خاصی نداریم خودش ‌می‌تواند دلیل و انگیزه مناسبی برای شروع باشد.

4. «به اندازه کافی پول برای این کار ندارم»

به جای آنکه بنشینیم و غصه بخوریم که پول مشکل ماست، بهتر است کاری بکنیم و یا سرویسی ارایه بدهیم که پول مورد نیاز برای به متحقق کردن رویاهامان را در بیاوریم. نداشتن پول یک مشکل و مساله نیست، دروغی است که به خودمان ‌می‌گوییم تا نقش قربانی را بازی کنیم.

5. «مردم چی ‌فکر می کنند اگر من این کار را بکنم»

واقعیت این است که کسی نگران و یا مواظب شما نیست. هر کس آن‌قدر در دنیای خودش غرق است و با مشکلات خودش گرفتار که احتمالا شما دورترین موضوعی هستید که بخواهد به آن توجه کند. حتی اگر توجهی هم به شما بکنند گذرا است. بهتر است تمرکزمان را بر راه‌حل‌های دایمی برای مشکلاتمان بگذاریم تا این که بنشینیم و فکر کنیم مردم در باره ما چی فکر می‌کنند.

6. «من خودم را ‌می‌شناسم، من نمی‌توانم تغییر کنم»

نمی‌توانید تغییر کنید؟ چرا؟ تغییر یک اصل اساسی در زندگی انسان است. آدم‌ها به وجود آمده‌اند تا با شرایط سخت سازگار شوند و زنده‌ بمانند. اگر آنقدر جزمی باشیم و در برابر تحولات تغییرناپذیر، دیر یا زود توسط همین تحولات به خاکستر تبدیل‌ می‌شویم.

7. «سنم برای این کارها خیلی بالاست»

این حرف معنایی ندارد و سن مفهومی بسیار بیشتر از یک عدد است. پیله  قدیمی‌ مسن بودن را که دور خودتان تنیده‌اید، پاره کنید و کاری را شروع کنید که باید انجامش بدهید. کلنل سندرز کی اف سی را در 62 سالگی تاسیس کرد. چرا در مورد سن‌تان بهانه‌ می‌تراشید. اگر منتظر هستید که کسی به شما مدالی بدهد و یا یک شرکت، برای این که کارتان را شروع کنید، برای‌تان خبر بد دارم: کسی نخواهد آمد.

8. «روزی که شانس را تقسیم‌ می کردند، من غایب بودم»

من بدشانس هستم. این هم یکی از آن بهانه‌هایی است که خیلی طرفدار دارد. اصلا مگر نام بعضی آدم‌ها مترادف شانس است؟  انتخاب‌هایی که شما در زندگی انجام‌ می‌دهید تعیین‌ می‌کند که بخت و اقبال با شما یار است یا نه. موفقیت یک چیز بخت و اقبالی  نیست. شما بدستش ‌می‌آورید. بخت وقتی به سرغ شما‌ می‌آید که شما پیشاپیش به جستجویش رفته باشید.

9. «بعد از ازدواج این کار را‌ می‌کنم»

معنی این حرف این است که شما بعد از ازدواج هم به سراغ این کار نخواهید رفت. ازدواج نقطه عطفی در زندگی ما به حساب‌می‌آید اما ربطی به‌میزان موفقیت و یا شکست ما ندارد. شاید به دنبال یک مرد و یا زن پولدار هستید، اما تبدیل شدن شما به یک آدم شاد خیلی به این موضوع بستگی ندارد. بهتر است که چشم‌نداز بزرگ زندگی خودتان را پیش چشم داشته باشید و بهتر است که اعتبارتان را افزایش دهید تا ازدواج کنید به جای آن که ازدواج کنید تا اعتبارتان افزایش یابد.

10. «من خیلی گرفتارم»

هیچ کس خیلی گرفتار نیست. به جای شکایت کردن از این که خیلی شلوغ و گرفتار هستید، بهتر است اولویت‌های خودتان را دوباره تعریف کنید. ما باید زمان‌مان را برای هدف‌ها و کارهای مهم باز کنیم. نه این که تا‌ می‌توانیم برای خودمان کار بتراشیم و خودمان را مشغول کنیم. مشغول بودم مهم نیست، مهم این است که، در جهت هدف‌ها و آرمان های‌مان قدم برداریم.

4 دلیلی که افراد به بازاریابی شبکه ای نه می گویند

در بازاریابی شبکه ای “نه” شنیدن خیلی عادی است.بسیاری از افرادی که به کار دعوت میکنیم نهایتا جواب منفی میدهند.اما گاهی اوقات درک این موضوع که چرا بعضی ها حاضر نمیشوند وارد کار شوند یا حتی ببیند کار چیست، برای نتورکرها سخت است.

در این پست درباره ی دلایل اصلی این مبحث صحبت میکنیم.با توجه به این نکات میتوانید تعداد نه هایی که میشنوید را کم کنید!

 

1-پول

رابرت کیوساکی در یکی از مقاله های خودش توضیح میدهد که افرادی که ذهنیت کارمندی دارند بر روی سرمایه تمرکز میکنند، و در مقابل افرادی که ذهنیت کار آفرین دارند بر روی فرصت.به عبارت دیگر ذهنیت کارمندی به این فکر میکند که کار ممکن است خراب شود، در حالی که ذهنیت کارآفرین در فکر این است که کار ممکن است نتیجه دهد.

بازاریابی شبکه ای بر خلاف بیزینس های دیگر نیاز به سرمایه اولیه خاصی ندارد. ولی کسی که ذهنیت کارمندی داشته باشد و نتواند فرصت را ببیند، باز هم دلیلی برای انجام این کار و خرج کردن پول، حتی برای خرید محصول نمیبیند.

یک اتفاق جالبی که زیاد آن را میبینیم این است که افرادی که از همه بیشتر به یک فرصت احتیاج دارند، همان هایی هستند که از همه کمتر آن را میبینند.

برای هیچ کس معطل نشوید.افراد جدید را پراسپکت کنید.

 

2-تجربه قبلی

خیلی از افراد قبلا توسط یک یا چند بازاریاب شبکه ای بی تجربه و آموزش ندیده، با فریب یا خواهش و التماس یا بد رفتاری! به صنعت نتورک مارکتینگ دعوت شده اند و فکر میکنند تمام بازاریابی شبکه ای همین است.یا قبلا مدتی در شرکت یا تیم ضعیفی کار کرده اند و از آنجا تجربه ای منفی در ذهنشان ثبت شده است.

شما باید با داشتن رفتار مناسب و استفاده از آموزش های صحیح افراد را به کار خود دعوت کنید و نشان دهید روش درست کار کردن چیست.روش های دعوت بسیار کارآمدی وجود دارند.آنها را یادبگیرید و به اعضای تیمتان هم یاد بدهید.

برای تقویت مهارت دعوت به کار ، فایل صوتی روش های دعوت را حتما گوش کنید.

 

3-محصول

محصولی که شرکت شما دارد نهایتا اهمیت پیدا میکند.درست است که در درجه ی اول مردم به خاطر شما وارد کار میشوند ولی در دراز مدت وجود محصولی که یک نیاز را برطرف کند و تقاضای واقعی داشته باشد لازم است. باید ببینید آیا محصول شرکت از جهات مختلف نمره قبولی دریافت میکند یا خیر؟

 

 

4-شما!

یک بار از بیرون به خودتان نگاه کنید و ببینید برخوردتان با دیگران چگونه است.آیا اگر کسی مانند شما خودتان را به کار دعوت کند، قبول میکنید؟ اگر جواب مثبت نیست، باید روی خودتان کار کنید.به دنبال یادگیری باشید و خودتان را تقویت کنید.

از جهت دیگر در بازاریابی شبکه ای تنها چیزی که برای یک فعالیت مهم است، میزان تکثیرپذیری آن است.آیا آن طوری که شما ورودی میگیرید، توسط دیگران هم قابل اجرا است؟

برای مثال بعضی از نتورکرها خودشان ورودی هایشان را به کار معرفی میکنند (پرزنت میکنند).دو ساعت می نشینند و با طرف مقابل در مورد کار حرف میزنند و در آخر هم به هر روشی شده او را متقاعد میکنند.اما آیا همه افراد دوست دارند این کار را انجام دهند؟ اصلا دوست داشتن هم مهم نیست، آیا همه میتوانند این کار را انجام دهند؟ همین نکته باعث دلسرد شدن پراسپکت ها میشود.

به همین دلیل است که باید همیشه از یک سوم شخص یا ابزار کمک بگیرید و خودتان پراسپکت هایتان را پرزنت نکنید.

به علاوه باید به کاری که انجام میدهید باور داشته باشید.اگر شما به کارتان باور ندارید، چرا دیگران باید نسبت به آن باور پیدا کنند؟

6 چیزی که لیدرتان دوست دارد از شما بشنود

همه به دنبال راهکار و آموزش برای تبدیل شدن به یک لیدر بزرگ در بازاریابی شبکه ای هستند.اما وقتی یک نفر در ابتدای مسیر است و تازه کار را شروع کرده چه طور؟

این پست به شما کمک میکند چگونه با یک شروع صحیح، تبدیل به یک لیدر بزرگ شوید.

 

چه چیزهایی نباید به لیدر خود بگویید

  1. امیدوارم این یکی جواب بده: این جمله نشان میدهد شما باور دارید چیزی غیر از شما تعیین کننده موفقیت یا شکست شماست.که به هیچ وجه اینگونه نیست.
  2. یه مدت اینو امتحان میکنم ببینم چی میشه: این نشان میدهد شما به این باور دارید که یک نوع جادوگری که به شانس وابسته است، برای نتیجه گرفتن لازم است و پیروی از یک روش ثابت شده و استمرار داشتن در آن تاثیری ندارد.”امتحان کردن” یک بیزینس مساوی با شکست خوردن در آن است.

 

6 چیزی که لیدرتان دوست دارد از شما بشنود

  1. چه پیشنهاداتی برای من دارید؟ این را بدانید که همه لیدرها در بازاریابی شبکه ای با هم برابر نیستند، اما اگر شما این سوال ساده را از بیشتر آنها بپرسید، توصیه هایی به شما میکنند که به شما در رشد کردن کمک میکند. (همان طور که به رشد خودشان کمک میکند)
  2. من قصد دارم 1 تا 3 سال برای این کار زمان بگذارم. لیدرهای خوب در بازاریابی شبکه ای عاشق شنیدن این جمله هستند و میخواهند با شما کار کنند و برایتان زمان بگذارند.وقتی یک نفر ذهنیت “یک شبه پولدار شدن” دارد، اصلا جالب نیست.
  3. امروز با x نفر صحبت کردم. تعداد پراسپکت هایی که پرزنت شما را میبینند، رابطه مستقیم با میزان موفقیت شما دارد.اگر در کارتان جدی هستید باید به طور روزانه با افراد صحبت کنید.
  4. چه برنامه روزانه ای به نظر شما مناسب است؟ یک سوال خیلی خوب، متعادل و بلند مدت که لیدرها دوست دارند بشنوند.
  5. کاری که گفته بودید را انجام دادم. بسیار مهم! خیلی وقت ها افراد از یک لیدر راهنمایی میخواهند، آن لیدر راهنمایی میکند و زمانی که هنوز کار گفته شده را انجام نداده اند، دوباره می آیند و راهنمایی بیشتر میخواهند.جزو این افراد نباشید.
  6. من میخواهم به روش شما کار کنم.امیدوارم دلیل این که با لیدرهای به خصوصی صحبت میکنید، این باشد که آنها چیزی را میدانند که شما نمیدانید ولی میخواهید یاد بگیرید.آنها روش مشخصی برای انجام کارها پیشنهاد میکنند و به جای بحث کردن و چرخ را از نو اختراع کردن، کار را به روش آنها انجام دهید تا زمانی که حداقل 20 میلیون در ماه درآمد دارید و تنها این موقع است که شاید بخواهید خلاقیت خود را وارد کنید (که باز هم مجبور نیستید).ولی حداقل در ابتدا، آن طور که لیدرهایتان میگوند کار کنید.

 

آنگونه که با لیدرهایتان رفتار میکنید، تعیین میکند که لیدر بشوید یا نه

به خاطر داشته باشید هرگونه رفتاری با لیدرتان داشته باشید، تعیین کننده این است که آیا در آینده تبدیل به یک لیدر بشوید یا خیر.اگر همیشه از لیدرهایتان انتقاد کنید، با آنها بحث کنید و به حرفشان گوش ندهید، به طور ناخودآگاه و بدون این که متوجه شوید امکان تبدیل شدن خودتان به یک لیدر را از بین میبرید، تا هیچ وقت اینگونه با شما رفتار نشود.همان رفتاری که با لیدرتان داشتید!

چگونه از دعوت کردن نترسیم

خیلی ها در بازاریابی شبکه ای از دعوت کردن افراد به کار خود می ترسند.دلیل آن چیست و چه کار کنیم تا دیگر نترسیم؟

در این پست به طور دقیق جواب را شرح میدهم.اگر ورودی بیشتر می خواهید این مطلب به شما کمک میکند.

 

این مسئله 3 دلیل عمده میتواند داشته باشد:

 

1-ترس از نه شنیدن

یک احساس طبیعی در تمام موجودات زنده.هیچ کس دوست ندارد “نه” بشنود.”رد شدن” از طرف یک انسان دیگر (و حتی موجودات دیگر!) ناخوشایند است.ترس از حس کردن این احساس ناخوشایند است که باعث میشود یک نفر از دعوت کردن دیگران خودداری کند.

راه حل:

درست است “نه شنیدن” چیز جالبی نیست اما باید در نظر داشته باشیم که این “نه شنیدن” را برای چی داریم انجام میدهیم؟اصلا چرا من دارم یک نفر را به بازاریابی شبکه ای دعوت میکنم و با وجود این که این احتمال وجود دارد که جواب منفی به من بدهد، باز هم با روحیه مثبت این کار را انجام میدهم و اگر هم جواب منفی شنیدم اشکالی ندارد و من باز هم آرام هستم؟

راه حل در نگاه کردن به چرایی انجام این کار است.بله ، اگر ما هدفی از انجام این کار نداشته باشیم این ترس کاملا قابل توجیح است و اصلا انجام دادن این کار هم بی معنی میشود.اما زمانی که هدفی وجود داشته باشد در معرض “نه” قرار گرفتن آسان میشود.البته مطمئن باشید در این حالت باز هم آن احساس ناخوشایند به شما دست خواهد داد اما این بار تاثیر منفی روی شما نمیگذارد.پس راه حل برای این نوع ترس ، داشتن هدف است.

یک نکته را هم باید در نظر بگیرید که در تمام بیزینس ها و تجارت های دنیا کلمه ی “نه” به مقدار زیاد وجود دارد.اگر میخواهید آزادی مالی داشته باشدی باید در مقابل این کلمه مقاوم باشید!

 

 

2-ترس از خراب شدن وجهه ی خود

ترس از این که طرف مقابل او را مسخره کند: “ای بابا فلانی تو هم که رفتی توی این کارها!از تو دیگه انتظار نداشتم!”

راه حل:

منشا این نوع از ترس چیزی نیست جز خودخواهی!حالا چرا ، به یک دلیل:

 

این که چطور در چشم دیگران به نظر می آییم برایمان مهم تر از کمک کردن به افراد است

 

که این یعنی خودخواهی.میدانم کنار آمدن با این موضوع کمی سخت است! ولی اگر این ترس را دارید باید این حالت را از خودتان دور کنید.افراد بسیاری وجود دارند که زمانی که بازرایابی شبکه ای به آنها معرفی شد،آن را پذیرفتند و از آن به بعد زندگیشان سرشار از تغییرات مثبت شد.از کجا معلوم شخصی که الان به خاطر ترس از ضایع شدن دعوتش نمیکنید،نتواند در بازاریابی شبکه ای موفق شود و بعدها به خاطر معرفی کردن این فرصت از شما تشکر نکند؟

 

3-ترس از خراب شدن رابطه با طرف مقابل

این ترس یک ترس واهی است و دلیل و منشا واقعی ندارد.بیاید یک لحظه فکر کنیم،اگر قرار باشد رابطه ی بین دو نفر با یک دعوت به بازاریابی شبکه ای خراب شود،در مورد آن رابطه چه میتوان گفت؟به نظر می آید چنین رابطه ای از قبل خراب شده باشد،نه؟یعنی اگر شما یک نفر را به بازاریابی شبکه ای دعوت کردید و آن شخص به خاطر صرفا همین موضوع با شما قطع رابطه کرد، اتفاق خوبی افتاده است چون اصلا داشتن چنین رابطه ای برای شما سالم نیست!که این اتفاق هم در عمل نمی افتد و ترسیدن از آن بی معنی است.

البته بد نیست یک دیدگاه را هم مد نظر داشته باشید و آن هم این است که داشتن رابطه ای که برای شما سودی نداشته باشد (مادی یا معنوی) چه فایده ای دارد؟

 

این ها دلایل و راه حل های این موضوع بود.امیدوارم این مسئله برای شما وجود نداشته باشد و اگر هم وجود دارد با استفاده از راه های گفته شده آن را هر چه زودتر برطرف کنید و رشد کنید!

7 روش برای این که کسی نتواند شما را دست کم بگیرد

میخواهید کاری کنید که هیچ کس نتواند شما را دست کم بگیرد و به شما چپ نگاه کند؟

این پست برای شماست.

 

1-بدانید که شبکه سازی ، بازی اعداد است

درک کردن این نکته برای افراد حیاتی است.وقتی شما روزی با 5-30 نفر صحبت کنید ، هیچ وقت معتل کسی نخواهید ماند.وقتی هر روز تعداد قابل توجهی از افراد را پراسپکت کنید ، به زودی زمانی میرسد که روزی 5-10 نفر را پیگیری میکنید و وقتی به این مرحله برسید ، هیچ یک از آنهایی که میخواهند شما را به پایین بکشند دوام نخواهد آورد.

 

2-به نتیجه وابسته نباشید

وقتی برای اولین بار به بازاریابی شبکه ای معرفی شدید ، احتمالا بلافاصله به یاد یک پسرخاله یا دوستی افتادید که برای این کار عالی می بود.روی این تمرکز کردید که آن شخص چقدر میتواند در این کار موفق باشد و وقتی او به شما گفت “نه” ، به شدت نا امید شدید.اگر میخواهید از بازاریابی شبکه ای پول زیادی دربیاورید ، باید بدانید که تنها کار شما ، دعوت کردن افراد است و آنهایی که این کار را دوست دارند یا به دنبال موقعیت جدیدی میگردند ، به شما ملحق میشوند.نگذارید پسرخاله تان رویاهای شما را نابود کند.او خرج زندگی شما را نمی دهد.خودتان میدهید.

 

3-برای کسانی که میگویند “نه” یک پاسخ آماده داشته باشید

پاسخ های مناسبی وجود دارند که به افرادی که میگویند “نه” میتوان گفت.”عالیه، مشکلی نیست” یا “کاملا اوکیه ، متوجه هستم که این فرصت به درد شما نمیخوره ، ولی ، کسی رو میشناسید که واقعا بخواد پول بیشتری دربیاره بدون این که به کار فعلیش لطمه ای وارد بشه؟”.خیلی از مواقع افراد این جمله را میشنوند و ناگهان به کار علاقه مند میشوند! وقتی شما پرستیژ و قدرت خود را حفظ کنید ، دیگران ابراز علاقه میکنند.

 

4-اهداف روزانه برای پیشرفت کار خود داشته باشید

وقتی هدف های بزرگی دارید که خیلی دور هستند ، خیلی راحت ممکن است انگیزه خودتان را از دست بدهید.خیلی خوب است که اهداف روزانه داشته باشید و هر روز آنها را تیک بزنید.

 

5-یک بازی برای خودتان بسازید

بهترین راه برای نابود کردن کسانی که میخواهند شما را پایین بکشند ، موفق شدن است! اگر در مسیر موفقیت هستید ، قطعا چنین افرادی به پست شما میخورند. اسم کسانی که واقعا با شما رفتار زننده ای دارند را بنویسید (بعد از این که برخورد مناسب را انجام دادید).آن را در یک جا نگه دارید.این لیست برای زمانی است که یک ماشین خوب میخرید یا اولین 100 میلیون خود را به دست می آورید.آن وقت برمیگردید و موفقیت خود را به آنها اطلاع میدهید.احتمالا این کار خصومت آنها را از بین نمیبرد ، ولی خب قطعا حس خوبی به آدم میدهد!

 

6-استمرار داشته باشید

مایکل جردن ، بسکتبالیست افسانه ای میگوید:”من بیشتر از 9000 موقعیت را در بازی ها از دست داده ام.تقریبا 300 بازی را باخته ام.26 بار ، موقعیتی را که باعث برد یا باخت تیم میشد از دست داده ام.من مدام و مدام در زندگی ام شکست خورده ام.برای همین موفق هستم.”

ورزش آنقدرها هم با بازاریابی شبکه ای یا کلا هر کسب و کار دیگری ، متفاوت نیست.شما باید آموزش ببینید ، متعهد باشید ، گاهی اوقات ضایع شوید ، ولی مسلما اولین باری که تلاش کردید و نشد ، کار را رها نمیکنید.در طول مسیر بهتر و بهتر میشود.بدانید که یک روز داستان خودتان را از روی سن برای دیگران تعریف میکنید، اگر تسلیم نشوید.

 

7-دیگران را مقصر ندانید

اگر میخواهید شکست خودتان را تضمین کنید ، دیگران را مقصر بدانید.در اینجا لیست چیزهایی که میتوانید مقصر بدانید آمده است:

-پدر و مادر

-فرزندان

-همسر

-زمان

-پول

-بالاسری ها

-محصولات

-آموزش ها

-نحوه ی پرزنت لیدر و شرکت

-اتاق به هم ریخته تان

 

همیشه میتوان چیزی را پیدا کرد که تقصیرها را به گردن آن انداخت.وقتی درگیر کار باشید ، اصلا فرصت نمیکنید درباره دیگران صحبت کنید و آنها را مقصر بدانید.یا به این فکر کنید که چقدر اوضاع بد است.اگر در زندگی به دنبال این باشید که از دیگران ناراحت شوید، زندگی سختی را تجربه خواهید کرد.همیشه اتفاقی که میخواهید نمی افتد و مردم کارهایی را که شما دوست ندارید انجام میدهند. باید با آن کنار بیایید.روی کارهایی که میتوانید انجام دهید تمرکز کنید.این طوری کسی نمیتواند به شما چپ نگاه کند!

به جای این که بهتون بر بخوره، برید کار کنید

آیا میدانید یکی از اصلی ترین لازمه های موفقیت در بازاریابی شبکه ای چیست؟

 

تمرکز

تمرکز داشتن با استمرار داشتن رابطه ی نزدیکی دارد چون فقط زمانی استمرار خواهید داشت که تمرکز داشته باشید.

یکی از مخرب ترین عوامل برای تمرکز ، ناراحت شدن از حرف و رفتار یک نفر است.یا به اصطلاح وقتی “بهمون بر میخوره”.این مطلب به شما و تیمتان کمک میکند از این وضعیت جلوگیری کنید.

 

چگونه افراد بازدهی خودشان را از بین میبرند

بعضی از برداشت هایی که از حرف یا رفتار دیگران به عنوان توهین و تمسخر ایجاد میشود ، در واقع آن چیزی نبوده که اتفاق افتاده ، بلکه ساخته ی ذهن خودمان است.مردم کوچکترین اتفاق را میگیرند و اطلاعات و اتفاقات دیگر را هم به آن ربط میدهند و یک پرونده ی جنایی از آن می سازند.حتی معمولا حاضر نیستند با طرف مقابل در این باره صحبت کنند تا بفهمند واقعا داستان از چه قرار بوده است.چرا باید این کار را بکنند وقتی از قبل تمام نتیجه گیری ها را کرده اند؟

واقعیت این است که ما همیشه سیگنال های مختلفی از بقیه دریافت میکنیم و اگر بخواهیم از هر کدام یک داستان و قضیه ای دربیاوریم که مثلا فلان شخص میخواهد به ما توهین کند یا هر چیز دیگری ، چیزی از مغزمان باقی نمیماند و قطعا نمیتوانیم بازدهی لازم در کار خودمان را داشته باشیم.

باید توجه کنید که منظور من این نیست که با بی فکری و بیخیالی با مسائل برخورد کنید ، بلکه به هرچیز به همان اندازه که اهمیت دارد ، اهمیت بدهید.

 

وقتی احساس میکنید کسی میخواهد شما را اذیت کند باید چه کار کنید

اول این را بدانید که هر جایی که باشید و هر کاری که انجام دهید ، افرادی هستند که میخواهند اذیت کنند (به دلایل مختلف).از آن بدتر، بعضی ها به دنبال این هستند که اذیت شوند.امیدوارم شما از این دسته نباشید.وقتی در چنین شرایطی قرار میگیرید که فکر میکنید به شما توهین شده است یا کسی میخواهد شما را اذیت کند از این نکات پیروی کنید:

  1. خودتان را ناراحت نکنید.اتفاقا برعکس باید به دید مثبت به این موضوع نگاه کنید.چون معنی آن این است که کارهای مثبتی انجام داده اید که باعث شده افراد منفی به شما توجه کنند!
  2. از فکر این موضوع بیرون بیایید.به جای فکر کردن به آن ، بروید و کار کنید.شما باید بتوانید کنترل ذهن خودتان را به دست بگیرید.
  3. اتفاقات را به همان اندازه که هستند ببینید. نه کوچک تر ، نه بزرگ تر.اگر این موضوع را درک کنید ، تاثیر بسیار بزرگی که بر روند زندگیتان میگذارد را حس میکنید.ممکن است حتی بعضی ها به طور مستقیم برایتان نظر یا صحبت منفی بفرستند و بخواهند تاثیر منفی روی کارتان بگذارند.ولی این را بدانید آنهایی که به جای پیگیری کارشان ، میخواهند دیگران را ناراحت کنند و منفی بدهند ، خودشان در عذاب هستند.هر چه کمتر درگیر مسائل حاشیه ای شوید ، سریعتر رشد میکنید.

 

اگر بتوانید از منفی دیگران تاثیر نگیرید ، شکست ناپذیر میشوید

هر کاری که میکنید ، باید تاثیر پذیری از منفی دیگران را به صفر برسانید.آمادگی داشتن و مدیریت مسائل بحث دیگری است و کاملا لازم است.ولی تاثیر ناپذیری از منفی ها و عدم اجازه به آنها برای ورود به ذهن چیزی است که برای موفق شدن در ابعاد بزرگ به آن احتیاج دارید.

در مسیر بازاریابی شبکه ای و کلا هر کاری که در جهت به دست آوردن نتایج بزرگ انجام میشود ، خیلی به افراد منفی یا مخالف برخورد میکنید.افرادی در تیم پیدا میشوند که کمک های شما را نادیده میگیرند ، راهنمایی شما را نمی پذیرند ، تنبلی میکنند و غیره.کسانی که بیرون تیم هستند هم جای خود دارند.منفی هایی که موقع پراسپکتینگ ، آدم با آنها رو به رو میشود به اندازه ی مجموع منفی های بخش های دیگر کار است!

حالا اگر بگذارید اینها بر روی ذهنتان تاثیر بگذارند ، بیشتر از یک هفته در این کار دوام نمی آورید.هر موقع خواستید از یک مسئله ناراحت شوید ، از خودتان بپرسید آیا ناراحتی کمکی به من میکند؟ در همه ی موارد جواب “نه” است.چه میشود اگر به جای ناراحت شدن از هر موضوع ، آن را بهانه ای کنید برای کار کردن بیشتر ، ارتباط سازی بیشتر و انگیزه ی بیشتر؟

جواب: موفق میشوید…

5 ارزشی که نتورکرهای موفق دارند

اگر به دنبال موفقیت در نتورک مارکتینگ و ماندگار شدن اسمتان هستید ارزشهایی وجود دارند که باید به آنها بها دهید. این پنج ارزش نتورکرهای موفق را در خود تقویت کنید.

 

روحیه مثبت

اولین لازمه برای جذب افراد، داشتن روحیه مثبت است.این که دیگران بتوانند انرژی خوب شما را حس کنند مهم است.افراد موفق همیشه سرحال و شاداب نیستند ولی در هر شرایطی روحیه خود را حفظ میکنند.

برای اینکه انرژی داشته باشید لازم نیست ادا دربیاورید.همین که در کاری قدم گذاشته اید که به شما آزادی مالی و زمانی میدهد، انگیزه و انرژی بالایی برای موفق شدن به همراه دارد.البته برای کسانی که موفقیت را میخواهند!

 

خلاقیت

توانایی پیدا کردن راه حل در مواجه شدن با مسائل جدید ویژگی مهمی است که به دست می آوریم.

استفاده از خلاقیت به این معنی نیست که از سیستم موجود در سازمان خود پیروی نکنیم.سیستمی را که در اختیار دارید به بهترین شکل ممکن پیاده سازی کنید ولی در پیاده کردن همین سیستم خلاق باشید.

مثلا چه کار کنیم که جلسات جذابیت بیشتری داشته باشند یا برای فلان مشکل چه راه حلی میتوان پیدا کرد و غیره.

 

آموزش پذیری

نتورکرهای موفق همیشه در حال کسب اطلاعات برای بهبود عملکرد خودشان هستند.فعالانه به دنبال یادگیری هستند و بر روی خودشان سرمایه گذاری میکنند.

در هیچ سطح و جایگاهی این ذهنیت را ندارند که: “من دیگه همه چیو میدونم و لازم نیست چیزی یاد بگیرم!”

اول از هر چیزی روی ذهن و مهارت های خود سرمایه گذاری کنید، بعد روی چیزهای دیگر.

 

صبر

یک بیماری در بین نتورکرها شایع است به نام “سندرم زود نتیجه گرفتن” که از علائم آن این است که فکر میکنند بازاریابی شبکه ای راه یک شبه پولدار شدن است!

داشتن صبر و حوصله دو فایده مهم به همراه دارد.

اول این که در مواقعی که اوضاع خوب نیست و پایین هستید (که برای همه اتفاق می افتد)، در مسیر درست باقی میمانید و کار درست را انجام میدهید.خیلی ها در بازاریابی شبکه ای بوده اند که حتی دستاورد هم داشته اند، اما زمانی که به سختی ها کار برخوردند دیگر نتوانستند ادامه دهند.

و دومین فایده این است که در انجام کارها کم نمیگذارید.کاری که با صبر و حوصله انجام شود، درست انجام میشود.

البته در اینجا باید بگویم صبر را با تعلل کردن اشتباه نگیرید.در نتورک مارکتینگ باید سرعت داشته باشید.اگر در جایی میدانید باید چه کار کنید ولی آن را انجام نمیدهید اسم این کار تعلل کردن است.به هیچ وجه این دو موضوع را با هم اشتباه نگیرید!

 

هدف

هدف دار بودن ویژگی اصلی انسانهای موفق است.هیچ کس را پیدا نمیکنیم که بدون داشتن هدف به موفقیتی دست پیدا کرده باشد. هدف دار بودن در زندگی جذاب است و انسان ها دور افراد با هدف جمع میشوند.

تصویری از آینده که در ذهن شماست روزی به واقعیت تبدیل میشود پس یک هدف بزرگ داشته باشید.

هدفتان را با اعضای تیم به اشتراک بگذارید و هدف های آنها را هم بپرسید.اعضای یک تیم باید هدف های یکدیگر را بدانند و به هم برای رسیدن به آنها کمک کنند.