اتحاد دوبازوي قدرت صنعت ايران، پرشين وي و بزرگترين واحد توليدي خاورميانه، بزرگترين هلدينگ گروه صنعتي گلرنگ”هلدينگ معظم اكت”
اتحاد دوبازوي قدرت صنعت ايران، پرشين وي و بزرگترين واحد توليدي خاورميانه، بزرگترين هلدينگ گروه صنعتي گلرنگ”هلدينگ معظم اكت”
در بازاریابی شبکه ای جلساتی از سوی شرکت و تیمی که در آن هستیم برگزار میشود.
چه کار کنیم که بتوانیم بهترین استفاده را از جلسات داشته باشیم و این جلسات واقعا برایمان فایده داشته باشد.
🔰شما از هر کسی می توانید یاد بگیرید
مثلا اگر از یک نفر خوشمان نمی آید دلیل نمیشود که از او چیزی یاد نگیریم.البته مسلما ما با افرادی کار میکنیم که به طور کلی از آنها خوشمان می آید! اما وقتی در یک جلسه هستیم، از هر کسی میتوانیم نکات مثبت را جذب کنیم و اتفاقا باید هم جذب کنیم.
چون اول از هر چیزی وقت میگذاریم و دوما، هر شخصی که به درجه ای از موفقیت رسیده است، یک سری نکات مثبت داشته و ما این نکات را از او یاد میگیریم.
🔰با افراد تیمتان به جلسات بروید
ادیفای کردن جلسات خیلی مهم است و باید جزو برنامه کاری باشد.این موضوع فوق العاده مهم است که افرادی که در تیمتان هستند را به جلسات برسانید.حتی اگر لازم است اتوبوس کرایه کنید، آنها را به جلسه برسانید!
🔹این نکته خیلی مهم است.چون زمانی که افراد تیم شما در جلسه ای که شرکت میکنید حضور داشته باشند، طبیعتا استفاده ای که شما از جلسه میکنید چند برابر میشود.
و اما مهمترین نکته:
🔰در جلسات شرکت کنید!
در جلسات شرکت کنید.جلساتی که توسط شرکت یا تیم شما برگزار میشوند را جدی بگیرید چون این جلسات جزو پایه و اساس نتورک مارکتینگ به حساب می آیند. این نکته را همیشه به یاد داشته باشید.
اصلا به دنبال این باشید که جلسات کی برگزار میشوند و برای آن برنامه ریزی کنید.
🔷نکته مهم اینجاست که در جلسات شرکت کنید، حتی اگر الان تیمی ندارید. بگذارید بهتر بگویم، مخصوصا اگر الان تیمی ندارید!
این را در برنامه خودتان بگذارید که شرکت کردن در جلسات، بخشی از روند این کار است.اگر میخواهید موفق شوید و به درجات بالا در نتورک مارکتینگ برسید، این موضوع را قسمتی از روند و روتین خودتان قرار دهید.
کسی را که دعوت کردیم و جواب او منفی بوده، تا چه مدت باید پیگیری کنیم؟
🔰پیگیری بازه محدودی ندارد
پیگیری افراد بازه محدودی ندارد.این طور نیست که بگوییم یک نفر را باید حداکثر تا 3 ماه پیگیری کنیم یا تا 6 ماه.
✅ما افراد را تا زمانی که در دسترس ما هستند پیگیری میکنیم و کسی را از لیست کنار نمی گذاریم، به غیر از افرادی که برخورد و رفتار مناسبی ندارند.طبیعتا این گروه را کنار میگذاریم ولی بقیه را از لیست خط نمیزنیم.
🔹افرادی بوده اند که در روند پیگیری بعد 1 سال، 2 سال ، یا حتی 6 سال وارد کار شده اند و آن کسی که آنها را پراسپکت کرده، با استمرار به پیگیری ادامه داده و نتیجه گرفته.
⚠️البته منظور از پیگیری، پیگیری با رعایت اصول و روش های صحیح است.منظور این نیست که دم در خانه طرف مقابل چادر بزنیم و به هر نحوی که شده سعی کنیم خوبی های نتورک مارکتینگ را به اون بفهمانیم!
🔰مهمترین مرحله
پیگیری مهمترین مرحله برای ورودی گرفتن است.تقریبا 70 الی 80 درصد افرادی که در نتورک مارکتینگ ورودی میشوند، در مرحله اول بعد از معرفی به کار جوابشان منفی است یا حداقل نمیتوانند تصمیم گیری کنند و در مراحل بعد با پیگیری وارد میشوند.پس پیگیری خیلی مهم است.
اگر کسی را هم پیگیری کردید و جوابش منفی بود، اشکالی ندارد لازم نیست ناراحت شوید!
✅به او بگویید: “مشکلی نیست.من الان باید با افرادی که آماده شروع کردن هستند کار کنم ولی در آینده پیگیری میکنم”.او را دوباره وارد لیست کنید و تاریخ پیگیری بعدی را مشخص کنید.
🔥و نهایتا در مرحله آخر مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که بروید و با افراد جدیدی در مورد کار صحبت کنید! اصلا خوب نیست که منتظر بمانید تا دیگران بخواهند تصمیم بگیرند که میخواهند وارد کار شوند یا نه.نتورکرهای موفق همیشه در حال ارتباط سازی و پراسپکت کردن افراد جدید هستند و برای همین هم میتوانند شبکه خودشان را گسترش دهند.
در نتورک مارکتینگ بیشتر زمانی که یک نتورکر برای کار میگذارد، صرف ارتباط سازی میشود.
شما دارید با یک پراسپکت صحبت میکنید، معرفی به کار را دیده اند و از شرکت شما خوششان آمده ولی مطمئن نیستند بتوانند این کار را انجام دهند.
در این پست روش جذب این دسته از پراسپکت ها را توضیح می دهم.
❗️”من میدونم که میتونن انجامش بدن، چطور آنها رو متقاعد کنم؟”
بیشتر افراد این طوری فکر میکنند.وقتی هنوز موفقیت چندانی ندارند و با یک پراسپکت که کمی به کار علاقه مند است صحبت میکنند، هیجان زده میشوند و شروع میکنند به تصور کردن پورسانت هایی که به حسابشان واریز میشود و به لیدرشان می گویند که هیچ چیز جلودارشان نیست!
در این زمان است که بیشتر افراد به دیوار برخورد میکنند.
🔰کار غیر منتظره بکنید تا نتیجه بزرگ بگیرید
به جای متقاعد کردن آنها، یک روش متفاوت را امتحان کنید.بگذارید اول مثالی بزنم:
🔵مثال 1
🔸پراسپکت: “من مطمئن نیستم بتونم این کار رو انجام بدم”
🔹شما: “احتمالا درست میگید”
🔵مثال 2
🔸پراسپکت: “من میخوام این کار رو انجام بدم ولی باید مطمئن بشم در حداقل زمان ممکن به پول میرسم”
🔹شما: “شاید این کار برای شما مناسب نباشه.افرادی که موفق میشن، آموزش پذیر هستند و مسیر مشخصی رو طی میکنن.با توجه به چیزی که گفتید شاید الان این کار به دردتون نخوره”
✅وقتی اینگونه با موضع آنها برخورد می کنید، کاری را میکنید که انتظارش را ندارند و باعث می شوید مسیر صحبت عوض شود.تا قبل از این، تردید آنها در صحبت با شما به آنها قدرت میداد و از آن برای کشاندن شما به دنبال خودشان استفاده می کردند.ولی با این روش این قدرت را از آنها میگیرید و حالا آنها باید به شما ثابت کنند که از پس این کار بر می آیند.
❓”ولی اونها خیلی نزدیک به ثبت نام هستند، نباید متقاعدشون کنم؟”
این چیزی است که انتظارش را دارند.آنها انتظار دارند شما بگویید که پورسانت پلن چقدر است و آنها چقدر میتوانند در این کار خوب عمل کنند و چقدر خوب هستند.کار اشتباه این است که سعی کنید آنها را متقاعد کنید.حتی اگر آنها را متقاعد کنید که کار را شروع کنند، بعدا به راحتی از این تصمیم پشیمان میشوند و ادامه نمیدهند.
ولی برعکس، اگر بتوانید این موضع را از آنها بگیرید و کاری کنید که مجبور باشند به شما ثابت کنند که میتوانند این کار را انجام دهند، درصد موفقیت شما در این شرایط به مراتب بالاتر میرود.
🔷به علاوه چون خودشان گفته اند که میتوانند این کار را انجام دهند، زمانی که به سختی کار برخورد کردند، مثل آب خوردن کار را رها نمیکنند و نمی روند.
وقتی یک نفر بعد از معرفی به کار میگوید “باید در موردش فکر کنم” ، چگونه باید پاسخ دهیم؟
در این پست به طور دقیق میگویم باید چه کار کرد.
ویدئو معرفی را برای یک نفر فرستادیم (یا هر ابزاری که برای معرفی به کار در اختیار داریم) و معرفی به کار انجام شده و بعد از آن فرد مورد نظر میگوید “میخوام در موردش فکر کنم!”
اگر در بازاریابی شبکه ای مشغول باشید، پاسخی است که قطعا از بعضی از پراسپکت های خود دریافت میکنید.
.
🔴چیزی که اول به ذهن آدم میرسد (اگر تجربه نداشته باشیم و کاری که معمولا افراد انجام میدهند) این است که بگوییم: “چرا میخوای در موردش فکر کنی؟ مثل این که خوب متوجه نشدی! بذار یه بار دیگه توضیح بدم برات.ببین نتورک این خوبی ها رو داره و خیلی کار خوبیه!”
.
🔹نکته ای که وجود داد این است که وقتی با یک نفر مذاکره میکنید (در هر زمینه ای از جمله این کار) نباید با او مقابله کنید.نباید از جانب شما در مقابل حرف او مقاوتی صورت بگیرد.این که بگوییم “چرا میخوای در موردش فکر کنی” و شروع کنیم به توضیح خوبی های نتورک، یک نوع مقاومت در برابر حرف او است و اگر اینگونه صحبت کنیم، کلا در مقابل ما گارد میگیرید و دیگر به حرف ما گوش نمیدهد.
.
.
.
🔰راه درست
حالا روش درست چیست؟ وقتی یک نفر میگوید میخواهم فکر کنم، ما میگوییم:
.
🔵”اشکالی نداره حتما در موردش فکر کن. اتفاقا از چیزی که برنامه ریزی کرده بودی بیشتر فکر کن.چون ما برای افرادی که وارد تیم میشن وقت و انرژی زیادی میذاریم و تمام تلاشمون رو میکنیم که موفق بشن و نمیخوایم کسی با شک و تردید کار رو شروع کنه”
.
حتی میتوان یک قدم هم فراتر رفت:
.
🔵”ویدئو ها و مقاله های زیادی در مورد این کار وجود داره که اگر خواستی اونها رو هم در اختیارت قرار میدم تا بتونی با دقت بررسی کنی”
.
ما با این حرف داریم چه چیزی را در ذهن او القا میکنیم؟
تا قبل از این، او فکر میکرد که “من صاحب موقعیت هستم و تو اومدی سراغ من.من میخواهم وارد تیم تو بشوم و قدرت دست من است”
.
✔️ما با این حرف میخواهیم این دیدگاه را تغییر دهیم تا او متوجه شود ارزش واقعی در فرصتی است که به او معرفی کرده ایم و اگر استفاده نکند، خودش است که این فرصت را از دست داده.
.
قدم بعدی
.
🔵”من الان برنامم خیلی فشرده هست. 2 هفته دیگه پیگیری میکنم”
.
حالا با این حرف میگوییم: “من دارم کار خودم را انجام میدهم و رشد و پیشرفت خودم را دارم.این موقعیت را به تو هم پیشنهاد کردم و خوبه که ازش استفاده کنی”
.
✔️نکته این جاست که فرد مورد نظر باید متوجه شود ارزش واقعی در این فرصت است و ما هم کشته مرده آمدن او به تیم نیستیم!
در بیشتر مواقع با این کار اگر آبجکشنی وجود داشته باشد مشخص میشود و نهایتا اگر هم پیشنهاد ما را رد کردند، اشکالی ندارد! بروید و با نفر بعدی صحبت کنید!
.
.
.
🔰کاری که ما باید انجام دهیم
.
کاری که ما به عنوان یک نتورکر باید انجام دهیم این است که همیشه در حال ارتباط سازی و پراسپکتینگ باشیم.این طوری نیست که به او بگوییم که “باشه در موردش فکر کن” و بعد فقط منتظر بمانیم!
.
فردا، هفته دیگه، ماه دیگه و سال دیگه فقط پیگیری کنیم و او هم بگوید “دارم فکر میکنم!”
. 🔹ارتباط سازی با افراد جدید و دعوت آنها به کار روند طبیعی کار است، اگر میخواهیم نتیجه بگیریم.چون ما در حال ساختن یک کسب و کار هستیم و لازمه موفقیت در آن این است که به طور گسترده با افراد دیگر ارتباط برقرار کنیم.اصلا اسم این کار نتورک مارکتینگ است! یک نتورک یا شبکه بر پایه ارتباطات بنا میشود!
.
.
.
جیم ران آموزگار بسیاری از اساتید بزرگ در زمینه موفقیت بوده است، از قبیل دارن هاردی، آنتونی رابینز، برایان تریسی و جک کنفیلد. جیم ران متولد ۲۵سپتامبر ۱۹۳۰ کارآفرین، نتورکر، نویسنده و سخنران آمریکایی است. او تا سن ۲۵ سالگی مانند همه اقشار متوسط مقروض نمیتوانست راهی برای رسیدن به آرزوهای خود بیاید.در همین زمان با کارآفرینی(لیدر بازاریابی شبکه ای) به نام جان اِرل شُف(John Earl Shoaff) آشنا شد. بطوری که مسحور ثروت، فهم تجاری، جذبه و فلسفه زندگی او شد. ارل شف ساعتهای زیادی را صرف آموزش فلسفه شخصی خود به جیم ران کرد. افکاری نظیر:
بیشتر از میزانی که روی شغلت کار میکنی روی خودت کار کن،
درآمد تو مستقیماً به طرز فکر تو مربوط میشود، نه به وضع کنونی اقتصاد،
اگر دوست داری چیزی تغییر کند ابتدا باید خودت تغییر کنی.
“جیم” شروع به ساختن بیزنسی(نتورک مارکتینگ) کرد تا جای حقوق ناچیز او از فروشندگی در مغازه را بگیرد. درست پس از ۵ سال از اولین دیدار آنها، “شف”(بالاسری او) در سن ۴۹ سالگی درگذشت. تنها یک سال پس از مرگ “شف” در حالی که “جیم” ۳۱ سال داشت، او به یک میلیونر تبدیل شد. “ران” به طور مکرر در همایشهای خود، آموزشهای “شف” را سبب تغییر زندگی خود میدانست. داستان از فرش به عرش رسیدن او بسیار تأثیرگذار بود اگر در اینجا تمام میشد. ولی او تازه شروع به ساختن میراث واقعی خود کرد. در اوایل دهه ۶۰ میلادی او از خانه خود یعنی آیداهو به بوِرلی هیلز نقل مکان کرد. و شروع به تعریف داستان زندگی خود برای دیگران نمود. عنوان داستان او این بود: “پسر مزرعهداری که از آیداهو به بورلی هیلز رسید.”
هم چنان که زمان میگذشت، جیم ران فهمید اکثر مردم خواستار شنیدن داستان موفقیت و فلسفه رشد شخصی او که او را به این کمال و فضیلت رسانده بود، هستند. پس از آن، جیم ران تا زمان مرگ به مدت ۴۰ سال تجربه خویش را در سمینارهایش بیان میکرد.۴ میلیون نفر در سراسر جهان در سمینارهای وی شرکت کردهاند. او در سال ۱۹۸۵م. جایزه CPAE را از انجمن سخنرانان ملی آمریکا دریافت کرد و همچنین مؤلف ۱۷ کتاب، کتاب صوتی و برنامه ویدیویی است. بدون شک جیم رآن یکی از اسطورهها در زمینه موفقیت و رشد فردی است. وی در طول زندگی خود هزاران نفر را در طی همایشها ، و میلیونها نفر را از طریق کتب خود با اصول موفقیت آشنا نمود. داستان شگفت انگیز “ران” از ایالت “آیداهو” شروع میشود، او در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۰ در مزرعهای در ایالت آیداهو متولد شد.
جیم ران به عِنوانِ فیلسوفِ تجاری شناخته شده است. او هرگز مدّعیِ تدریسِ حقایقِ ناب نبود، بَلکه اصولِ بنیادین را تدریس می کرد، از جمله نقل قول های او می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– هیچ اُصولِ بُنیادینِ جدیدی وجود ندارد. حقیقت چیزِ جدیدی نیست، بَلکه پیر و کُهنه است.
– هر که به مردم خدمت کند، خود را در راهِ بزرگی و عَظَمَت، ثَروت، رضایت، اعتبار و لَذّت قرار می دهد.
– مطالبِ سَبُک را نخوانید، چون ممکن است با آنها سرگرم شَوید، ولی رُشد نمیکنید.
– آرزو نکنید که مسایل آسان تر باشند، بَلکه آرزو کنید شما بهتر شَوید.
– مهمّترین خواسته یِ شما از یک شغل، نباید این باشد که چه چیزی به دست می آورم، بَلکه باید این باشد که چه چیزی خواهم شد.
– زمانی که شدیداً خواستارِ چیزی هستید، حتماً راهی برایِ دست یابی به آن پیدا خواهید کرد.
– بدونِ احساسِ ضرورت، اشتیاق ارزشِ خود را از دست می دهد.
– با تحصیلاتِ رسمی تنها می توان گذرانِ زنده گی کرد، امّا با خودآموخته گی می توان ثَروت اندوخت.
– زمانی را برایِ جمع بندیِ گذشته اختصاص دهید، سپس می توانید طرحی بر اساسِ تجربیّاتِ تان رسم کنید و از آن برایِ سرمایه گذاری در آینده بهره بَرید.
مطالب زیادی در مورد موفقیت در بازاریابی شبکه ای وجود دارد.اما کسانی که میخواهند در بازاریابی شبکه ای شکست بخورند چه طور؟آنها که میخواهند فرصت را از دست بدهند باید چه کار کنند؟
در این مطلب روش های شکست خوردن به شکل های مختلف را برای این دسته افراد شرح میدهم!
یک روش کاملا موثر برای تضمین شکست خوردن در بازاریابی شبکه ای.برای این که مطمئن شوید پس از این که افراد با سختی های کار رو به رو میشوند، حتما کار را رها میکنند، آنها را با جوسازی و وعده های واهی وارد کار کنید.میتوانید از این مثال ها استفاده کنید:
افرادی که این گونه وارد کار میشوند به هیچ عنوان درک صحیحی از روند کار پیدا نمیکنند و در کوتاه ترین زمان ممکن کار را رها میکنند.به این ترتیب میتوانید شکست خوردن خود را گارانتی کنید.
با این روش حتی میتوانید به هم تیمی های خودتان هم کمک کنید که زودتر شکست بخورند.مطمئنا برای این کار از شما تشکر خواهند کرد!
هنگامی که در مسیر بازاریابی شبکه ای به مشکل برخورد کردید، سریعا امید خود را برای هرگونه موفقیت از دست بدهید و به این فکر کنید که دیگر فرصت را از دست داده اید و برای شما نمیشود.هرگز افکار مثبت را به ذهن خود راه ندهید و نگذارید حس خوبی نسبت به پیشرفت در شما ایجاد شود.
همین طور تا میتوانید خودتان را از جمع و محیط بازاریابی شبکه ای دور نگه دارید.چون در اینگونه محیط ها معمولا درجه بالایی از انرژی مثبت و امیدواری وجود دارد و احتمال این که شما هم از این انرژی دریافت کنید بالا است.
تا جایی که میتوانید سعی کنید تنها باشید تا راحت تر بتوانید روی منفی ها تمرکز کنید.اگر تنهایی برایتان سخت است بهتر است یکی دو نفر از دوستان خودتان که آنها هم منفی هستند را پیدا کنید و در کنار آنها باشید.
به بهانه ی خودسازی و خالی کردن ذهن، یا این که مشکل بسیار بزرگی در زندگیتان ایجاد شده، از کار دوری کنید.به این شکل خطر یاری شدن از سوی لیدرها کمتر میشود.به هیچ عنوان با لیدرهایتان ارتباط برقرار نکنید و جواب تلفن آنها را ندهید.زیرا آنها میتوانند در روند شکست خوردن شما اختلال شدیدی ایجاد کنند.
میخواهید واقعا به آنهایی که شما را یاری میکنند و به شما باور دارند قدرت خود را نشان دهید؟ هرگز با کسی صحبت نکنید! البته این کار زحمت دارد.به این معنی است که هیچ وقت چه به صورت آنلاین و چه آفلاین، با کسی درباره کسب و کار خود صحبت نکنید.
پراسپکتینگ، که میتواند به صورت آنلاین یا آفلاین باشد، نهایتا شما را به کسی میرساند که میخواهد به تیم شما ملحق شود که این خود به معنی رشد کردن و کسب درآمد است که شما اصلا نمیخواهید خدایی نکرده این اتفاق برای شما هم بیفتد.
رفتار شما در مقابل پول باید تدافعی باشد.نباید در این دام بیفتید که شما هم میتوانید درآمد بالایی داشته باشید و به چیزهایی که میخواهید برسید.اگر زندگی افراد ثروتمند را مطالعه کنید متوجه میشوید آنها همه ذهنیت مثبتی نسبت به پول داشته اند.شما اینگونه نباشید!
همیشه سعی کنید نکات منفی را ببینید و برای رشد نکردن بهانه بیاورید.باید روی دیدگاه خودتان کار کنید.در هر شرایطی بگردید و نکات منفی را پیدا کنید.هیچ چیز کامل نیست و اگر تمرکز کنید حتما میتوانید جنبه منفی را در هر موضوعی بیابید.در بعضی مواقع هم شاید اینقدر نکته مثبت برای دیده شدن وجود داشته باشد که پیدا کردن منفی ها کار سختی باشد ولی نباید از تلاش کردن دست بردارید.حتی از کوچکترین منفی ها هم غافل نشوید و آنها را تا جایی که میتوانید برای خودتان بزرگ کنید.شما اگر بخواهید میتوانید هر کاری انجام دهید.
از بهانه آوردن غافل نشوید.پس از این که جنبه منفی را پیدا کردید، آن را تبدیل کنید به بهانه ای برای رشد نکردن خودتان.از این روش میتوانید برای شکست خوردن در دیگر زمینه های زندگی هم استفاده کنید.
ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که از همه کس و همه چیز انتظار داشته باشید به غیر از خودتان.این را بدانید که اگر الان در شرایط بدی هستید، دیگران مقصر اند.همه را به این دید نگاه کنید که به شما بدهکار هستند و موظف اند برای بهبود زندگیتان با تمام وجود تلاش کنند.که وقتی این کار را نکردند، ناراحت شوید و راحت تر دست از کار کردن بکشید.
و همین طور همیشه منتظر بمانید تا یک نفر برایتان کاری انجام دهد.هفته ها و ماه ها صبر کنید تا کسی را که به کار دعوتش کرده اید خودش به شما خبر دهد که میخواهد کار کند یا خیر.یا این که منتظر باشید تا لیدرتان تیم شما را راه بیاندازد.در این مدت هم نباید بی کار بنشینید چون میتوانید با خیال راحت به انواع وقت تلف کردن ها بپردازید.
منتظر بودن روحیه قوی لازم دارد ولی اگر برای شکست خوردن مصمم هستید باید این سختی را تحمل کنید.
بهترین کاری که میتوان برای شکست خوردن انجام داد همین است. طوری وانمود کنید که انگار همیشه در حال کار کردن هستید ولی در عمل کاری انجام ندهید.در این صورت حتی لیدرهای نزدیک به شما هم به سختی میتوانند به شما کمک کنند.زمانی هم که با ناامیدی تمام شکست خوردید، کسی نمی تواند به شما ایرادی بگیرد.
در هر شرایطی وقت خود را تلف کنید.به هیچ وجه برای زمانتان برنامه ریزی نکنید.اگر حداقل 40-50 ساعت در هفته وقت تلف نکنید، ریسک پول درآوردن شما بالا خواهد رفت.
شکست خوردن، کار هر کسی نیست.لازمه آن متعهد بودن و دوری کردن از همه راه های موفقیت است.
برای این که کارتان راحت تر شود مثال هایی را برایتان می آورم.در طول زمان هم روش هایی به ذهنتان میرسد که آنها را هم انجام دهید.
کارهای بالا واقعا برای شما نتیجه بخش خواهند بود اگر نمیخواهید پول دربیاورید و ناامیدی و شکست را ترجیح میدهید! در این پست میخواهم با روش طنز، اشتباهاتی که افراد در بازاریابی شبکه ای انجام میدهند را برای شما بیان کنم.شاید به این طریق دیدگاه بهتری از مسیرهای اشتباه پیدا کنید.من امیدوارم همه شما در مسیر بازاریابی شبکه ای موفق شوید و به تمام چیزهایی که میخواهید برسید.
لیدرهای باهوش و موفق همگی یک کار را به خوبی انجام میدهند.آنها همیشه از خودشان سوالاتی میپرسند تا مطمئن شوند در مسیر درستی هستند.
پرسیدن این سوالات به صورت روزانه، به شما کمک میکند بیشترین بازده را از کار خود داشته باشید.
لیدرهای موفق اهمیت هدف گذاری را در همه چیز میدانند، از ویژن های بلند مدت گرفته تا انگیزه های کوتاه مدت.تمرکز روی هدفهایتان به سازماندهی فعالیت های شما و رسیدن به خواسته هایتان کمک میکند.
عادت های بد (همه ما عادت های بدی داریم) ممکن است به اعتبار و بیزینس ما لطمه بزنند. کاملا ارزش دارد که وقت و انرژی خود را برای برطرف کردن آنها و جایگزین کردنشان با عادت هایی که به نفع ما هستند صرف کنیم.
انگیزه نیرویی است که شما را به جلو حرکت میدهد.قوای درونی شما برای به دست آوردن، تولید کردن و پرورش دادن است.همیشه به چیزهایی که باعث انگیزه دادن به شما میشوند توجه کنید.
شخصیت حرف اول را میزند.شما با ویژگی هایی که شخصیت شما را شکل میدهند به دنیا نیامده اید، بلکه همان طور که در زندگی جلو میروید و شکست ها و پیروزی ها را تجربه میکنید، شخصیت شما شکل میگیرد.احساس مسئولیت را در خود تقویت کنید و واکنش خود به وقایع را کنترل نمایید تا شخصیتی را که میخواهید در خود پرورش دهید.
همه ما شکست خوردن و اشتباه کردن را تجربه میکنیم.آن طور که شما برخورد میکنید تعیین کننده است.میتوانید انتخاب کنید که شکست را به عنوان نشانه ناتوانی خود ببینید، یا آن را به عنوان یک تجربه ارزشمند بشناسید.
همیشه روزهای خب و بد وجود خواهند داشت.ولی در همه حالت، شکرگزاری از کارآمدترین ابزارهایی است که میتوانید داشته باشید.به شما نشان میدهد چه چیزهایی واقعا ارزش و اهمیت دارند و شما را آرام و متمرکز روی چیزی که مهم است نگه میدارد.
اگر میخواهید در بیزینس خود تغییری ایجاد کنید، عادت کنید که هر روز از خودتان سوالات درستی بپرسید.چون سوالات درست هستند که ما را به جواب های درست میرسانند.
ترس از قضاوت های دیگران
بسیاری از مردم رویاهای خود را رها می کنند تنها به این دلیل که از این می ترسند که مردم در مورد آنها چه می گویند و چه فکر می کنند. شاید برخی از افراد تنها به خاطر اجبار والدین خود است که به تحصیلات خود ادامه می دهند، در حالی که آمادگی کامل برای شروع کسب و کار خود دارند.
این بسیار در میان مردم جامعه رایج است. اما تصمیم گیری برمبنای آنچه که مردم می اندیشند، حتی نزدیک ترین دوست شما و یا خانواده شما، شما را ناتوان خواهد ساخت. به جای آن، به این فکر کنید که همین مردم زمانی که شما موفق شوید چه می گویند. به افرادی که با اجبار پدر و مادر خود به تحصیلاتشان ادامه می دهند، پیشنهاد می کنیم به این فکر کنند که اگر کسب و کار شما موفق شود، آنوقت والدینتان چه خواهند گفت؟ آیا به شما افتخار نخواهند کرد؟ اگر این بهترین تصمیمی باشد که شما باید بگیرید چه؟ پس بیشتر فکر کنید.
ترس از فقر
بسیاری از مردم در موقعیت تلاش برای بقا، گیر افتاده اند. بسیاری زندگی می کنند و خرج زندگی را می دهند و بدهی های خود را پرداخت می کنند و یک زندگی متوسط دارند، اما می دانند که می توانند شغل بهتری داشته باشند و از تمام توانایی خود استفاده کنند. اما تنها از این می ترسند که اگر پولشان تمام شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ترس از فقر، یک ترس فلج کننده است. اما بسیاری از این افراد دارای پس اندازی هستند که می دانند برای اینکه شغل خود را کنار بگذارند و چند ماهی را به دنبال عملی کردن رویای خود بروند، کافی است. عمده افراد جامعه یک زندگی متوسط را می پذیرند، چرا که فکر می کنند که باید زنده بمانند و نه اینکه تلاش کنند و زندگی کنند. اما ترس از فقر هیچگاه نباید شما را از رسیدن به رویاهایتان عقب نگه دارد.
ترس از پیری و یا مرگ
یک سن مشخص وجود دارد که انسان ها واقعا می میرند. یعنی به گفته بنجامین فرانکلین، برخی در سن ۲۵ سالگی می میرند و در ۷۵ سالگی دفن می شوند. برای برخی چنین مرگ استعاری(زمانی که تصمیم می گیرند که یک سبک زندگی متوسط را بپذیرند)، زودتر از ۲۵ سالگی به سراغشان می آید. این افراد به این نتیجه می رسند که نمی توانند، پس خیلی زودتر از موعد قید همه چیز را می زنند و تسلیم می شوند.
همچنین ترس ازپیری می تواند زمانی مضر باشد که یک شخص باید به یک تغییر موقعیت شغلی مهم فکر کند. این افراد معمولا چنین می اندیشند: من الان ۴۶ سال دارم. باید خیال خودم را از بابت روزهای پیری راحت کنم. باید تا می توانم کار کنم تا بتوانم خانواده ام را حمایت مالی کنم.
اما این را بدانید که سن و سال در مقایسه با اعتقاد شما به توانایی هایتان، اهمیت بسیار کمتری دارد.
ترس از شکست
اینجا، جایی است که بسیاری از مردم از خود می پرسند: چه می شود اگر؟
و یا به عبارتی انواع سوالات منفی را از خود می پرسند: چه می شود اگر کار نکند؟ چه می شود اگر کسی آن را دوست نداشه باشد؟ چه می شود اگر شکست بخورم؟
اینها سوالات غلطی هستند. بجای فکرکردن به راه هایی که ممکن است به شکست ختم شوند، روی راه هایی تمرکز کنید که شما را به موفقیت خواهند رساند. حتی اگر اشتباه کردید و شکست خوردید، این قضیه به شما شانس اصلاح کردن اشتباهات را می دهد. شما ممکن است که قبل از موفقیت شکست بخورید. هر مدیری یک روزی یک فاجعه بوده است. پس به جلو بروید و تلاش کنید.
ترس از اذیت کردن دیگران
شاید کسی به خود بگوید که: هیچوقت به سراغ فلان شرکت نمی روم تا خودشان با من تماس بگیرند. همچنین دیگر دست از ناراحت کردن دیگران برمی دارم که یک وقت فکر نکنند من خیلی محتاجم. تنها منتظر تلفن آنها هستم. اگر این کار را نگیرم، پس از اول وجود هم نداشته است. اگر به آنها زنگ بزنم، ممکن است فرصت های شغلی خود را نابود کنم و دیگر هیچوقت نتوانم آن شغل را بگیرم.
این روش غلطی است. افراد موفق باید در انجام کارهای خود بی باک باشند، اگر می خواهند رویاهای خود را عملی سازند. بسیاری از مردم نگران این هستند که با اعمال خود باعث بشوند که دیگران اینگونه فکر کنند که آنها افراد متکبری هستند. اما این را بدانید تا زمانی که شما توانایی و هوش خود را به نمایش نگذارید، دیگران هرکز متوجه آنها نخواهند شد.
ترس از احمق به نظر رسیدن
بارها، این اتفاق افتاده است که به لباس های خود نگاه کرده اید و گفته اید که این را امروز نخواهم پوشید چون مثل احمق ها خواهم شد. شاید یک وقت دیگر آن را بپوشم. ولی چرا الان نه؟
ما اغلب طوری رفتار می کنیم که یک وقت چیزی که می خواهیم غلط نباشد، اما ما حتما به ایمان بیشتری در تصمیم گیری هایمان نیاز داریم. ما باید توانایی های خود را بیازماییم، جایی که قرار است سخنرانی کنیم، یک مقاله بنویسیم و یا یک فیلم بسازیم و بسیاری از کارهای دیگر.
برخی از بزرگترین تصمیمات در جهان اتفاقی بوده اند. بارها اتفاق افتاده است که افراد بدون دلیل مشخصی، از نقشه و برنامه اصلی خود منحرف شده اند و ناخوداگاه به سمت موفقیت رفته اند. بفهمید که شما چه کسی هستید و چه چیزی به شما می خورد. اغلب شما باید کار خود را با فهمیدن اینکه چه کسی نیستید آغاز کنید. به حس خود اعتماد کنید و بدانید که شما تصمیم درستی گرفته اید، درهرزمان. شما زمانی احمق به نظر می رسید که هیچ کاری نکنید.
ترس از موفقیت
بسیاری از مواقع افراد از این می ترسند که تبدیل به خود واقعی شان شوند. آنها از ظاهر شدن خود واقعی شان می ترسند. که تنها همین است که رمز موفقیت هرکسی است. آنها دیگران را نگاه می کنند و می گویند: من می توانم آن کار را بارها انجام دهم و یا چرا من آن شکلی نباشم؟ درواقع آنها از دریافت همین مقدار ایمان و عشق و ثروت می ترسند.
بسیاری از ما می آموزیم که هرگز نمی توانیم در زندگی واقعا موفق باشیم. بسیاری از خانواده ها بگونه ای مفهوم موفقیت را تعریف می کنند که گویی یک کار غیرممکن است پس هیچگاه فرزندان خود را به جلو نمی رانند. آنها فرض می کنند که موفقیت یک امر غیرممکن است چون آن را برای خود ممکن ندیده اند. بجای قبول این طرزفکر به این ایمان داشته باشید که شما حتما در انتهای راه به موفقیت بزرگی دست پیدا خواهید کرد.
در پایان روز، تمامی ترس ها را می توان کنار زد، آن هم با داشتن ایمان و هدف. اگر بدانید که چه می خواهید و اعمال لازم را انجام دهید تا برترس هایتان غلبه کنید، حتما به چیزهای بزرگی در زندگی دست خواهید یافت که هیچگاه با شک و تردید به آنها نخواهید رسید.
دلبسته ي کفشهایم بودم. کفش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند. دلم نمي آمد دورشان بيندازم .هنوز همان ها را مي پوشيدم. اما کفش ها تنگ بودند و پایم را مي زدند.
قدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شد. سعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که رفتن دردناک بود.
مي نشستم و زانوهایم را بغل مي گرفتم.
و مي گفتم:چقدر همه چیز دردناک است.
چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم.
مي نشستم و می گفتم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار
می نشستم و می گفتم:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است
می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم
قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم
پارسايي از کنارم رد شد
عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت.
مرا که ديد لبخندي زد و گفت: خوشبختي دروغ نيست.اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است.
و زيباترين خطر….. از دست دادن
تا تو به اين کفش هاي تنگ آويخته اي ….برایت دنيا کوچک است و زندگي ملال آور. جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي.
رو به پارسا کردم ، پوزخندی زدم و گفتم
اگر راست مي گويي پس خودت چرا کفش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟
پارسا فروتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و
پس هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام
هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي افزار را دور انداختم تا فهميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت.
حالا دیگر هيچ کفشی اندازه ي من نيست…
وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست
سر تا پاي خودم را كه خلاصه ميكنم، ميشوم قد يك كف دست خاك
كه ممكن بود يك تكه آجر باشد توي ديوار يك خانه
يا يك قلوه سنگ روي شانه يك كوه
يا مشتي سنگريزه، تهته اقيانوس؛
يا حتي خاك يك گلدان باشد؛ خاك همين گلدان پشت پنجره
يك كف دست خاك ممكن است هيچ وقت
هيچ اسمي نداشته باشد و تا هميشه، خاك باقي بماند، فقط خاك
اما حالا يك كف دست خاك وجود دارد كه خدا به او اجازه داده نفس بكشد
ببیند، بشنود، بفهمد، جان داشته باشد.
يك مشت خاك كه اجازه دارد عاشق بشود،انتخاب كند، عوض بشود، تغيير كند
واي، خداي بزرگ! من چقدر خوشبختم. من همان خاك انتخاب شده هستم همان خاكي كه با بقيه خاكها فرق ميكند
من آن خاك قيمتيام
که می خواهم تغییر کنم… انتخاب کنم…
وای بر من اگر همین طور خاك باقي بمانم.
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم…
موفقیت اتفاقی نیست…