فلسفه ي مورچه از دیدگاه اسطوره بزرگ ( جیم ران )

فلسفه ي مورچه

نویسنده : جیم ران
سال هاست که من به کودکان مفهومی ساده اما نیرومند می آموزم: فلسفه ي مورچه.

به نظر من همه باید درباره ي مورچه ها مطالعه کنند. مورچه ها یک فلسفه ي چهاربخشی شگفت انگیز دارند.

اولین بخش آن این است که مورچه ها هرگز تسلیم نمی شوند . فلسفه ي خوبی است . اگر مورچه اي در یک جهت در حال حرکت باشد و شما سعی کنید متوقف ش کنید ، او به دنبال راه دیگري می گردد. بالا می رود، پایین می رود، دور می زند. مورچه ها به جستجوي خود براي یافتن راهی دیگر ادامه می دهند. چه فلسفه ي کارامدي؛ هرگز از جستجوي راهی که تو را به مقصد مورد نظرت می رساند دست نکش.
دوم، مورچه ها کل تابستان را زمستانی می اندیشند. این چشم انداز مهمی است. نمی توان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان براي همیشه ماندگار است. پس مورچه ها وسط تابستان در حال جمع آوري غذاي زمستان شان هستند. یک حکایت قدیمی می گوید « خانه ات را در تابستان بر روي شن نساز » ، چرا به این پند نیاز داریم؟ زیرا مهم است که پیش اندیشی کنیم. در تابستان باید فکر توفان را هم بکنید. باید همچنان که از آفتاب و شن لذت می برید به فکر سنگ وصخره هم باشید.
سومین بخش از فلسفه ي مورچه این است که مورچه ها کل زمستان را تابستانی می اندیشند . این هم مهم است . در طول زمستان مورچه ها به خود یادآور می شوند که «. این زیاد طول نمی کشد؛ به زودي از اینجا بیرون خواهیم رفت » اولین روز گرم مورچه ها بیرون می آیند. اگر دوباره سرد شد آنها برمی گردند زیر، ولی باز در اولین روز گرم بیرون می آیند . آنها براي بیرون آمدن نمی توانند زیاد منتظر بمانند.
و اما آخرین بخش از فلسفه ي مورچه: یک مورچه در تابستان چقدر براي زمستان خود
جمع می کند؟ هر چقدر که در توانایی اش است. چه فلسفه ي باور نکردنی اي، فلسفه ي
هر چقدر در توانایی ات است »
وه، چه فلسفه ي بزرگی است فلسفه ي مورچه. هرگز رها نکن، آینده را ببین، مثبت
بمان و همه ي تلاشت را بکن.

 

#برخیز_و_بدرخش

کسب ثروت؛ مأموریت ممکن یا غیرممکن؟

( ثروت ) واژهای است که شاید در طول زندگی خیلی به آن فکر کرده باشیم. داشتن ثروت نامحدود و آزادی بی انتهای مالی، به ما احساس آرامش میدهد. ثروت به تنهایی منجر به خوشبختی و سعادت نمیشود، اما این به معنای ارزش و اعتبار فقر نیست. ثروت به تنهایی، نه نشانه خوشبختی است و نه ملاک موفقیت. ثروت به تنهایی، برای داشتن یک زندگی آرام و دلچسب هم کافی نیست، اما این یک حقیقت است که بدون ثروت، در یک جامعه شهری آرامش و آسایشی وجود ندارد.
حالا سوال اصلی!! ثروت مشروع چگونه به دست میآید؟ اگر کسی بخواهد ثروتمند شود، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ پشتکار؟ استعداد؟ علاقه؟ دانش؟ انگیزه؟ آیا عوامل تولید ثروت و ثروتمند شدن، صرفاً درونی هستند؟ اگر نگرش خود را عوض کنیم ، ثروت را در مفهوم ( تغییر ) کشف خواهیم کرد،
Google ، Facebook ، Nokia ، Samsung، Apple ، و … نمونه های واضحی از این ارتباط مستقیم (ثروت) و (تغییر) هستند.
به تغییرات تدریجی جامعه از 50 سال قبل تا به امروز، نگاهی بیندازید تا به اهمیت نقش واژه (تغییر) در ثروتمندی انسانها، پی ببرید؛  اختراع ابزارهای ارتباطی مدرنی مثل اینترنت و تلفن همراه و رواج آنها در میان مردم جامعه نمونه هایی روشن از مفهوم ( تغییر ) هستند. این تغییرات،  در همه ارکان زندگی افراد تأثیر گذاشته اند. به دنبال این تغییرات، تجارتها وشیوه های تولید ثروت هم تغییر کرده و در آیندهای نه چندان دور، باز هم تغییر خواهند کرد.
اطراف ما پر از ابزار و وسایلی است که روزگاری نه چندان دور نقش پررنگی داشتند، اما امروز دیگر کاربرد چندانی ندارند؛ نوار کاست، ویدئو، ماشین حساب، دفترچه تلفن، کاغذ، لامپهای پرمصرف، کبریت و …
با تغییراتی که در نتیجه ورود ابزارهای ارتباطی جدید رخ داده است، مردم دیگر نیازی به ابزارهای سابق ندارند و تولیدکنندگان این ابزارها اگر مفهوم تغییر را درک نکرده باشند، دیر یا زود تجارتشان را خواهند باخت. تاریخچه و روند شرکتهای بزرگ موفق بین المللی نشان میدهد سیاست اصلی آنها حرکت بر اساس تغییرات جامعه و درک فرصتهای موجود در آنها بوده است. این شرکتها برای بقاء به (تغییر) فکر میکنند. Sony تغییر را درک میکند و با از دست رفتن بازار نوار کاست، دیسک فشرده تولید میکند و طولی نمیکشد که در راستای همین تغییر، play-station و mp3 player را روانه بازار میکند. Apple تغییر را درک میکند و ظرف مدت کوتاهی، بازار را از چنگ رقیب سرسختی مثل Nokia درمیآورد.
در راستای همین تغییرات، بازارهای سنتی مثل لوازم التحریر فروشیها از رونق افتاده و در عوض ، مشاغل جدیدی مثل خرید و فروش رایانه و نوت بوک، ارائه خدمات اینترنتی، نرم افزارنویسی و … به وجود میآیند. تجارتهای مدرن به خاطر همسویی با تغییرات جامعه، معمولاً با استقبال خوبی مواجه میشوند و شانس ثروتمند شدن از طریق انجام تجارتهای همسو با تغییرات جامعه، بیشتر از تجارتهای غیرهمسو با این تغییرات است.
در کشور ما، کبابی ها 50-60 سال پیش کسب و کار پررونقی به راه انداختند و بعضاً ثروتمند شدند، چون جامعه تغییر کرده بود و به رستوران نیاز داشت. 30-40 سال پیش، پیتزا فروشیها وارد شدند و پیشگامان آنها از تغییرات جامعه استفاده کردند و ثروتمند شدند. در ادامه، فست فودها بازارها را تصاحب کردند. چون هم ارزان بودند و هم زود آماده میشدند. این مزیتها با نیازهای جامعهای که وقت و تنوع برایش اهمیت پیدا کرده بود، دقیقاً همراستا قرار میگرفت.امروز، اکثر اعضاء جامعه از این تمایلات گذر کرده و بر اثر تغییرات سبک زندگی، به دنبال غذاهایی هستند که در وهله اول، سالم باشند. اگر دقت کرده باشید، امروز اطرافیان ما نسبت به گذشته درباره مسائلی مثل چاقی، مرض قند، چربی خون، فشارخون، کلسترول و … بیشتر حرف میزنند و اظهار نگرانی میکنند. امروز باد تغییرات
جامعه اینگونه میوزد، بنابراین در آیندهای نه چندان دور، به مانند تمام دنیا، بازار رستورانهای سلامتی مثل رستورانهای گیاهی، رستورانهای کم کالری و … در سراسر ایران داغ خواهد شد.
وقتی جامعه تغییر میکند، انسانها و حتی شرکتها به چند دسته تقسیم میشوند:
– عدهای تغییر را درک نمیکنند؛
– عدهای تغییر را درک میکنند، اما جرأت آن را ندارند؛
– عدهای تغییر را درک میکنند و جرأت آن را هم دارند، اما توان آن را ندارند؛
– عدهای تغییر را درک میکنند، اما به مقابله با آن برمیخیزند؛
تفاوتی نمیکند شخص به کدام یک از این 4 دسته تعلق داشته باشد؛ کسانی که در این دسته ها تقسیم بندی شوند، امکانی برای ثروتمند شدن ندارند. ممکن است با سعی و تلاش از عهده گرداندن چرخ یک زندگی آبرومندانه بربیایند، ممکن است به درجات عالی علمی برسند، ممکن است مورد وثوق اطرافیان باشند، ممکن است پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان باشند، اما این افراد به گواه تاریخ هرگز ثروتمند
نشده اند.
اما عده دیگری هستند که تغییر را درک میکنند و زندگی، ذهنیت و تجارت خود را با آن تطبیق میدهند. ثروت به این نوع افراد روی خوش نشان میدهد؛ وارن بافت، میلیاردر نیکوکار که در رتبه بندی سال 2008 میلادی به عنوان ثروتمندترین مردجهان شناخته شد، درباره تغییر حرفهای جالبی میزند: من به دنبال سرمایه گذاری در تجارتهایی هستم که بتوانم پیشبینی کنم 15 یا 20 سال بعد، چه تغییراتی خواهند کرد.من فقط روی مفهوم ( تغییر )تمرکز میکنم.  مثلاً وقتی تغییر بزرگی مثل (اینترنت ) را میبینم، سریعاً بررسی میکنم که این تغییر، در فلان صنعت یا کمپانی چه تأثیراتی میتواند داشته باشد. آیا فلان تجارت ممکن است توسط اینترنت تهدید شود و صدمه ببیند؟ اگر اینگونه باشد، از سرمایه گذاری در آن خودداری میکنم.
(تغییرات )منجر به پیدایش  (فرصت ها ) و ( تهدیدها ) میشوند، فرصت ها نصیب کسانی میشوند که تغییرات را درک کرده و با آنها سازگار میشوند و تهدیدها سهم اشخاص، شرکتها، تجارتها و حتی کشورهایی هستند که خود را با این تغییرات سازگار و منطبق نمیکنند. در گذشته، چاقی جزء دغدغه های متداول جامعه نبود، اما امروز، جامعه تغییر کرده است و مردم بیشتر از قبل به حفظ تناسب اندامشان فکر میکنند، در حالی که فست فودها تناسب اندام را بر هم میزنند و با تغییرات جامعه همراه نیستند؛ پس یا باید تغییر کنند و یا منتظر کاهش رونق کسب و کارشان در آینده باشند.
تغییرات، به تدریج تجارتهای قدیمی را از بین برده و تجارتهای جدید و همراستا با خود را پدید میآورند. نجاری ها جای خود را به گالری های مبلمان میدهند،نانوایی ها جای خود را به کارخانجات تولید نان صنعتی میدهند، بقالی ها جای خود را به فروشگاههای زنجیرهای میدهند، بازارها جای خود را به پاساژها و سنترها میدهند.
پیر امیدیار، ثروتمندترین ایرانی دنیا، از فرصتی که حاصل تغییرات پیش آمده بود به خوبی استفاده کرد. اینترنت به عنوان مظهری علنی از مفهوم تغییر، به او امکان داد تا یک فروشگاه حراجی اینترنتی لوازم دست دوم به راه بیندازد! او با یک ایده ساده ما همسو با تغییر ثروتمند شد. امیدیار تغییر را به خوبی درک کرد. او با استفاده از خلاقیت و نبوغ خود و در عین حال با روشی مبتکرانه و شرافتمندانه، هم بخشی از درآمد تاجران سنتی لوازم دست دوم را به خود اختصاص داد و هم با ایجاد شرایط راحت و آسان در بستری نوین به نام اینترنت، مردم بیشتری را به فکر خرید یا فروش کالاهای دست دوم انداخت.

چندی قبل شرکتی در انگلستان، از متخصصانی که با بررسی جدیدترین پیشرفت- های علمی، آینده بشر را پیشبینی میکنند، درخواست کرد تا تغییرات احتمالی کسب وکارها و مشاغل آینده را پیشبینی کنند. آنها به این نتیجه رسیدند که پیشرفتهای علمی آینده مشاغل و تجارتها را تغییر خواهد داد. تغییراتی که شاید در حال حاضر فانتزی و تخیلی به نظر بیایند.
آنها پیشبینی کردند ظرف 20 سال آینده:
– مشاغلی مثل پزشکی و کشاورزی شدیداً به استفاده از رایانه ها و روبات ها وابسته خواهند شد.
– مشاغل مرتبط با روابط اجتماعی بیش از پیش گسترش پیدا کرده و به تبع این موضوع، نقش شبکه های اجتماعی در زندگی افراد، روز به روز پررنگتر خواهد شد.
– از جالب توجهترین تغییرات احتمالی، به واقعیت تبدیل شدن آرزوی تولید اندامهای بدن انسان است. آینده پژوهان، پیشبینی میکنند به زودی صنایعی با هدف تولید اندامهای مختلف بدن متولد شوند.
– صنعت گردشگری فضایی، مشاغلی به نام خلبان فضایی یا راهنمای تورهای فضایی را به جامعه اضافه خواهد کرد.
– صنعت بازیافت زباله و صنایع تبدیلی آن به یکی از پرسودترین مشاغل دنیا تبدیل خواهد شد.
– فنآوریهای نانو بیش از پیش کاربردی خواهند شد و تجاری شدن محصولات تولید شده بر اساس این فنآوری، بازار خوبی فراهم خواهد کرد.
– کسب و کارهای مدرن اینترنتی و تجارتهای الکترونیکی، رفته رفته جایگزین تجارتهای سنتی میشوند و این تغییر، تأثیرات مهمی در وضعیت اشتغال افراد بر جا میگذارد. در حال حاضر نیز گسترش این تجارتها منجر به کاهش اهمیت نقش (بازو ) و توان فیزیکی در مشاغل شده و این یعنی کاهش نابرابری فرصتهای شغلی زنان و مردان! این تغییرات احتمالی، به همان اندازه که برای تجارتهای سنتی تهدید میسازند، برای زنان فرصت ایجاد میکنند تا با استفاده از ظرفیتهای خود از جمله مسئولیت پذیری، دقت، صبر، پشتکار و … در عرصه هایی مثل تجارتهای اینترنتی، صاحب کسب و کاری مستقل شوند و با حرکت همسو با تغییرات زمان، به آزادی مالی و ثروت برسند.

3 آبجکشن رایج در نتورک مارکتینگ

در نتورک مارکتینگ به تعداد بالا به این آبجکشن ها بر می خوریم، پس بهتر است که راه برطرف کردن آنها را بلد باشیم!

توضیحی که برای هر آبجکشن گفته شده یک مثال و روند کلی برای حل آن آبجکشن است و شما میتوانید با گفتار خودتان آنها را بیان کنید.

⚠️قبل از شروع به حل کردن آبجکشن، مراقب باشید که چیزی که راجع به آن صحبت می کنید، آبجکشن واقعی طرف مقابل باشد.در غیر این صورت هر چقدر هم خوب آن مسئله را برطرف کنید فایده ای ندارد!

⭕️وقت ندارم!

در اینجا باید اهمیت درآمد انفعالی را برای او باز کنیم:

“خیلی خوبه که الان کارهای زیادی داری و سرت شلوغه.کارهایی که ما انجام میدیم برای کسب درآمده دیگه درسته؟ در حال حاضر برای کسب درآمد زمان میذاری، یعنی زمان میدی و پول به دست می آری.با استفاده از این فرصت میتونی با سرمایه اولیه خیلی کم و ریسک خیلی پایین صاحب بیزینسی بشی که قابلیت زیادی در درآمدزایی داره.توی این کار این قابلیت وجود داره که از کاری که انجام میدیم، حتی بعدها هم درآمد داشته باشیم.به این ترتیب میتونی برای خودت درآمد انفعالی داشته باشی.یعنی دیگه برای کسب درآمد لازم نیست زمانت رو خرج کنی.چون از این طریق درآمد داری و درآمد خوبی هم داری! حالا میتونی وقت بیشتری با خانواده بگذرونی و به کارهایی که به اونها علاقه داری برسی.”

⭕️علاقه ندارم!

“خیلی خوب شد که به این نکته اشاره کردی چون این کار برای کسایی طراحی شده که علاقه ندارن! درسته که شما علاقه ای به این کار نداری اما افرادی رو میشناسی که اون ها علاقه دارن.شما اونها رو به کار معرفی می کنی و زمانی که تیمت رشد کرد و پورسانت گرفتی خود به خود به کار علاقه مند میشی! به علاوه ما خیلی از کارها رو توی زندگی دوست نداریم در حالی که انجامشون میدیم.مثلا کسی دوست نداره بره مدرسه ولی همه میرن.این کار هم مثل بقیه تازه درآمد هم برات داره.”

⭕️دوستام قبلا کار کردن، به جایی نمیرسه!

“من نمیدونم اونها چطور کار کردن ولی اینو میدونم که در هر کاری اگر طبق اصول پیش بری نتیجه میگیری.همین طور عدم موفقیت یک نفر دلیل بر ناتوانی شما در موفق شدن نمیشه.اگر اونها به هر دلیلی موفق نشدن دلیل نمیشه شما هم نتونی!”

⚠️بعضی از افراد می گویند که کسی را نمی شناسند که دعوت کنند.
این مورد در واقع یک بهانه است و هیچ وقت آبجکشن اصلی نیست. در این حالت باید آبجکشن اصلی را پیدا کنید.

چه چیزهایی نباید به خانواده و دوستان گفت

جزئیاتی که در این پست آمده است عامل خیلی از شکست ها در بازاریابی شبکه ای هستند، یعنی گفتن حرف های اشتباه به خانواده و دوستان.

در این مطلب بعضی از رایج ترین و خطرناک ترین چیزهایی که مردم به خانواده و دوستانشان میگویند آمده است که باید تحت هر شرایطی از گفتن آنها دوری کنید!

🔴اگر میخواهید آنها حتی حاضر نشوند ببینند کار شما چیست، این ها را بگویید

⭕️یه فرصت خیلی عالیه که دیگه پیدا نمیشه

⭕️راحت میتونی موفق بشی در این کار

⭕️بهترین راه برای دریافت بهترین محصولات

⭕️اصلا لازم نیست کار خاصی انجام بدی

⭕️میشه به سرعت پول زیادی درآورد

بعضی از این جملات ممکن است درست هم باشد ولی به این معنی نیست که باید آنها را به کار ببرید.

🔰پس چطور باید درباره بازاریابی شبکه ای صحبت کرد؟

اولین کاری که هنگام دعوت خانواده و دوستان به بازاریابی شبکه ای باید انجام دهید، ایجاد کنجکاوی است.در این جا چیزهایی که باید بگویید برای این که حس کنجکاویشان بالاتر برود (به جای این که حس کنند دارید چیزی به آنها قالب میکنید) آمده است:

🔵شاید برات مناسب باشه شاید هم نباشه

🔵اگر علاقه داری خیلی خوبه، اگر هم نه مسئله ای نیست

🔵من دارم در هر صورت این کار رو انجام میدم، ولی دوست دارم با تو انجامش بدم اگر برات مناسب باشه

🔰خیلی خب، آنها به بازاریابی شبکه ای علاقه مند شدند، حالا چی؟

🔹از یک ابزار که به راحتی قابل تکثیر است استفاده کنید.ممکن است یک ملاقات حضوری باشد، یا یک ویدئو، یا یک جلسه که یک لیدر کار را معرفی میکند.

✅این نکته خیلی مهم است که آنها ببینند که شما برای این که آنها وارد شوند کار خاصی انجام ندادید و تنها کاری که کردید، دعوت کردن آنها بوده است.به این ترتیب متوجه میشوند آنها هم میتوانند کاری که شما کردید را انجام دهند و بیزینس خودشان را بسازند.

🔰وقتی که جو نمی دهید….

وقتی که شما از روش جو دادن استفاده نمیکنید، آنها را برای خودتان نمی سوزانید.چون احساس نمیکنند میخواستید چیزی را به آنها بیندازید یا از آنها سودی به دست بیاورید و همیشه میتوانید در زمان دیگری دوباره آنها را دعوت کنید.

✅همین طور اگر آنها تصمیم بگیرند که کار را شروع کنند، وقتی که به سختی های کار رسیدند از شما دلگیر نمیشوند، چون به آنها نگفتید که “لازم نیست کار خاصی انجام دهند” یا حرف هایی مثل این.یکی از اصلی ترین دلایلی که افراد بعد از مدتی کار نتورک مارکتینگ را رها میکنند به خاطر این است که با انتظارات اشتباهی وارد کار می شوند.

⚠️اگر شما دارید یک ورودی می گیرید که فکر میکند هیچ وقت لازم نیست با کسی صحبت کند یا کلا کاری انجام دهد، باید قبل از این که ثبت جایگاه کند، آن دیدگاه را درست کنید.

🔰رابطه تان با دیگران را خراب نکنید

دوستی های خودتان را با تلاش برای متقاعد کردن آن ها از بین نبرید.کار شما مخصوصا در رابطه با دوستان و خانواده، فقط دعوت کردن است.که بیایند و کار را ببینند و خودشان تصمیم بگیرند.اگر خواستند کار را شروع کنند که چه بهتر.اگر هم نه، هیچ اشکالی ندارد، به سراغ افراد دیگر بروید.(در عین حال که آنها را پیگیری میکنید)

🔴هیچ وقت یک دوست را به خاطر کوبیدن فواید کار در سرش یا سعی در فهماندن تمام خوبی های شرکت خوبتان و این که آنها چقدر میتوانند خوب باشند، از دست ندهید.سعی نکنید دیگران را به هر نحوی که شده متقاعد کنید که وارد نتورک مارکتینگ شوند.این کار درستی نیست و رابطه ها را خراب میکند.

⚠️در ثانی حتی اگر یک نفر هم بتواند کسی را متقاعد کند که وارد این کار شود، چون روش قابل تکثیری را برای ورود او استفاده نکرده، آن شخص در مجموعه سازی همیشه مشکل خواهد داشت و نهایتا هم کار را رها میکند.

کفش هایم

دلبسته ي کفشهایم بودم. کفش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند. دلم نمي آمد دورشان بيندازم .هنوز همان ها را مي پوشيدم. اما کفش ها تنگ بودند و پایم را مي زدند.

قدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شد. سعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که رفتن دردناک بود.

مي نشستم و زانوهایم را بغل مي گرفتم.

و مي گفتم:چقدر همه چیز دردناک است.

چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم.

مي نشستم و می گفتم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار

می نشستم و می گفتم:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است

می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم

قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم

پارسايي از کنارم رد شد

عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت.

مرا که ديد لبخندي زد و گفت: خوشبختي دروغ نيست.اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است.

و زيباترين خطر….. از دست دادن

تا تو به اين کفش هاي تنگ آويخته اي ….برایت دنيا کوچک است و زندگي ملال آور. جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي.

رو به پارسا کردم ، پوزخندی زدم و گفتم

اگر راست مي گويي پس خودت چرا کفش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟

 پارسا فروتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و

پس هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام

 هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي افزار را دور انداختم تا فهميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت.

حالا دیگر هيچ کفشی اندازه ي من نيست…

وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست

 

 سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌ قد يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌

كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد توي‌ ديوار يك‌ خانه

يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه

يا مشتي‌ سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛

يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره

يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت

هيچ‌ اسمي‌ نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك

اما حالا يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ وجود دارد كه‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بكشد

ببیند، بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.

 يك‌ مشت‌ خاك‌ كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود،انتخاب‌ كند، عوض‌ بشود، تغيير كند

واي، خداي‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم. من‌ همان‌ خاك‌ انتخاب‌ شده‌ هستم همان‌ خاكي‌ كه‌ با بقيه‌ خاك‌ها فرق‌ مي‌كند

من‌ آن‌ خاك‌ قيمتي‌ام

که می خواهم تغییر کنم… انتخاب‌ کنم…

وای بر من اگر همین طور خاك‌ باقي‌ بمانم.

زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم…

موفقیت اتفاقی نیست…