بهانه بی‌بهانه!

بهانه بی‌بهانه! هیچ کس با این بهانه‌ها به جایی نرسیده. آدم‌های موفق با بهانه میانه خوبی ندارند. گاه، حتی اگر این بهانه‌ها موجه به نظر‌ می‌رسند نیز نباید به آن‌ها متوسل شویم. ما همیشه باید راهی پیدا کنیم که کارها را بهتر انجام بدهیم. بسیاری از بهانه‌هایی که ما به آن‌ها متوسل‌ می‌شویم، در حقیقت دروغ‌هایی بیش نیستند.

1. «امکان ندارد»

چرا فکر‌می‌کنید امکان ندارد؟ اگر کاری تا به حال انجام نشده، مفهومش این نیست که اصلا امکان‌پذیر نست. دروغی مثل این، باعث‌ می‌شود که ذهن ما از چشم‌انداز جامع و امکاناتی که برای به وجود آوردن موفقیت در زندگی داریم منحرف شود، به ویژه هر چه را که در اطرافمان ‌می‌بینیم یادآور شکست باشد. بساط این بهانه را جمع کنیم و به امکاناتی فکر کنیم که برای موفقیت در اختیار داریم.

2. «بدون یک مدرک دانشگاهی من کاره‌ای نیستم»

این بهانه خیلی واهی است. چرا با بهانه‌‌ای که هیچ فایده‌ای برای ما ندارد وقت‌مان را تلف‌ ‌کنیم در حالی که‌ می‌دانیم که بدون یک مدرک دانشگاهی هم‌ می‌شود موفق شد. بسیاری از مردم در جامعه خودمان از هیچ شروع کردند و موفق شدند بدون‌ آن که حتی یک روز سر کلاس هیچ دانشگاهی نشسته باشند.

3. «برای این کار به اندازه کافی خوب نیستم»

شاید فکر کنید که شما مشکل خاص فیزیکی و مالی و … دارید که به شما اجازه نمی‌دهد که به رویاهایتان جامعه عمل بپوشاندید. واقعیت این است که در ابتدای کار هیچ کس به اندازه کافی خوب نیست؛ تمرین و مهارت زیادی ‌می‌خواهد که در نهایت به موفقیت برسیم. این که ما امتیاز خاصی نداریم خودش ‌می‌تواند دلیل و انگیزه مناسبی برای شروع باشد.

4. «به اندازه کافی پول برای این کار ندارم»

به جای آنکه بنشینیم و غصه بخوریم که پول مشکل ماست، بهتر است کاری بکنیم و یا سرویسی ارایه بدهیم که پول مورد نیاز برای به متحقق کردن رویاهامان را در بیاوریم. نداشتن پول یک مشکل و مساله نیست، دروغی است که به خودمان ‌می‌گوییم تا نقش قربانی را بازی کنیم.

5. «مردم چی ‌فکر می کنند اگر من این کار را بکنم»

واقعیت این است که کسی نگران و یا مواظب شما نیست. هر کس آن‌قدر در دنیای خودش غرق است و با مشکلات خودش گرفتار که احتمالا شما دورترین موضوعی هستید که بخواهد به آن توجه کند. حتی اگر توجهی هم به شما بکنند گذرا است. بهتر است تمرکزمان را بر راه‌حل‌های دایمی برای مشکلاتمان بگذاریم تا این که بنشینیم و فکر کنیم مردم در باره ما چی فکر می‌کنند.

6. «من خودم را ‌می‌شناسم، من نمی‌توانم تغییر کنم»

نمی‌توانید تغییر کنید؟ چرا؟ تغییر یک اصل اساسی در زندگی انسان است. آدم‌ها به وجود آمده‌اند تا با شرایط سخت سازگار شوند و زنده‌ بمانند. اگر آنقدر جزمی باشیم و در برابر تحولات تغییرناپذیر، دیر یا زود توسط همین تحولات به خاکستر تبدیل‌ می‌شویم.

7. «سنم برای این کارها خیلی بالاست»

این حرف معنایی ندارد و سن مفهومی بسیار بیشتر از یک عدد است. پیله  قدیمی‌ مسن بودن را که دور خودتان تنیده‌اید، پاره کنید و کاری را شروع کنید که باید انجامش بدهید. کلنل سندرز کی اف سی را در 62 سالگی تاسیس کرد. چرا در مورد سن‌تان بهانه‌ می‌تراشید. اگر منتظر هستید که کسی به شما مدالی بدهد و یا یک شرکت، برای این که کارتان را شروع کنید، برای‌تان خبر بد دارم: کسی نخواهد آمد.

8. «روزی که شانس را تقسیم‌ می کردند، من غایب بودم»

من بدشانس هستم. این هم یکی از آن بهانه‌هایی است که خیلی طرفدار دارد. اصلا مگر نام بعضی آدم‌ها مترادف شانس است؟  انتخاب‌هایی که شما در زندگی انجام‌ می‌دهید تعیین‌ می‌کند که بخت و اقبال با شما یار است یا نه. موفقیت یک چیز بخت و اقبالی  نیست. شما بدستش ‌می‌آورید. بخت وقتی به سرغ شما‌ می‌آید که شما پیشاپیش به جستجویش رفته باشید.

9. «بعد از ازدواج این کار را‌ می‌کنم»

معنی این حرف این است که شما بعد از ازدواج هم به سراغ این کار نخواهید رفت. ازدواج نقطه عطفی در زندگی ما به حساب‌می‌آید اما ربطی به‌میزان موفقیت و یا شکست ما ندارد. شاید به دنبال یک مرد و یا زن پولدار هستید، اما تبدیل شدن شما به یک آدم شاد خیلی به این موضوع بستگی ندارد. بهتر است که چشم‌نداز بزرگ زندگی خودتان را پیش چشم داشته باشید و بهتر است که اعتبارتان را افزایش دهید تا ازدواج کنید به جای آن که ازدواج کنید تا اعتبارتان افزایش یابد.

10. «من خیلی گرفتارم»

هیچ کس خیلی گرفتار نیست. به جای شکایت کردن از این که خیلی شلوغ و گرفتار هستید، بهتر است اولویت‌های خودتان را دوباره تعریف کنید. ما باید زمان‌مان را برای هدف‌ها و کارهای مهم باز کنیم. نه این که تا‌ می‌توانیم برای خودمان کار بتراشیم و خودمان را مشغول کنیم. مشغول بودم مهم نیست، مهم این است که، در جهت هدف‌ها و آرمان های‌مان قدم برداریم.

4 دلیلی که افراد به بازاریابی شبکه ای نه می گویند

در بازاریابی شبکه ای “نه” شنیدن خیلی عادی است.بسیاری از افرادی که به کار دعوت میکنیم نهایتا جواب منفی میدهند.اما گاهی اوقات درک این موضوع که چرا بعضی ها حاضر نمیشوند وارد کار شوند یا حتی ببیند کار چیست، برای نتورکرها سخت است.

در این پست درباره ی دلایل اصلی این مبحث صحبت میکنیم.با توجه به این نکات میتوانید تعداد نه هایی که میشنوید را کم کنید!

 

1-پول

رابرت کیوساکی در یکی از مقاله های خودش توضیح میدهد که افرادی که ذهنیت کارمندی دارند بر روی سرمایه تمرکز میکنند، و در مقابل افرادی که ذهنیت کار آفرین دارند بر روی فرصت.به عبارت دیگر ذهنیت کارمندی به این فکر میکند که کار ممکن است خراب شود، در حالی که ذهنیت کارآفرین در فکر این است که کار ممکن است نتیجه دهد.

بازاریابی شبکه ای بر خلاف بیزینس های دیگر نیاز به سرمایه اولیه خاصی ندارد. ولی کسی که ذهنیت کارمندی داشته باشد و نتواند فرصت را ببیند، باز هم دلیلی برای انجام این کار و خرج کردن پول، حتی برای خرید محصول نمیبیند.

یک اتفاق جالبی که زیاد آن را میبینیم این است که افرادی که از همه بیشتر به یک فرصت احتیاج دارند، همان هایی هستند که از همه کمتر آن را میبینند.

برای هیچ کس معطل نشوید.افراد جدید را پراسپکت کنید.

 

2-تجربه قبلی

خیلی از افراد قبلا توسط یک یا چند بازاریاب شبکه ای بی تجربه و آموزش ندیده، با فریب یا خواهش و التماس یا بد رفتاری! به صنعت نتورک مارکتینگ دعوت شده اند و فکر میکنند تمام بازاریابی شبکه ای همین است.یا قبلا مدتی در شرکت یا تیم ضعیفی کار کرده اند و از آنجا تجربه ای منفی در ذهنشان ثبت شده است.

شما باید با داشتن رفتار مناسب و استفاده از آموزش های صحیح افراد را به کار خود دعوت کنید و نشان دهید روش درست کار کردن چیست.روش های دعوت بسیار کارآمدی وجود دارند.آنها را یادبگیرید و به اعضای تیمتان هم یاد بدهید.

برای تقویت مهارت دعوت به کار ، فایل صوتی روش های دعوت را حتما گوش کنید.

 

3-محصول

محصولی که شرکت شما دارد نهایتا اهمیت پیدا میکند.درست است که در درجه ی اول مردم به خاطر شما وارد کار میشوند ولی در دراز مدت وجود محصولی که یک نیاز را برطرف کند و تقاضای واقعی داشته باشد لازم است. باید ببینید آیا محصول شرکت از جهات مختلف نمره قبولی دریافت میکند یا خیر؟

 

 

4-شما!

یک بار از بیرون به خودتان نگاه کنید و ببینید برخوردتان با دیگران چگونه است.آیا اگر کسی مانند شما خودتان را به کار دعوت کند، قبول میکنید؟ اگر جواب مثبت نیست، باید روی خودتان کار کنید.به دنبال یادگیری باشید و خودتان را تقویت کنید.

از جهت دیگر در بازاریابی شبکه ای تنها چیزی که برای یک فعالیت مهم است، میزان تکثیرپذیری آن است.آیا آن طوری که شما ورودی میگیرید، توسط دیگران هم قابل اجرا است؟

برای مثال بعضی از نتورکرها خودشان ورودی هایشان را به کار معرفی میکنند (پرزنت میکنند).دو ساعت می نشینند و با طرف مقابل در مورد کار حرف میزنند و در آخر هم به هر روشی شده او را متقاعد میکنند.اما آیا همه افراد دوست دارند این کار را انجام دهند؟ اصلا دوست داشتن هم مهم نیست، آیا همه میتوانند این کار را انجام دهند؟ همین نکته باعث دلسرد شدن پراسپکت ها میشود.

به همین دلیل است که باید همیشه از یک سوم شخص یا ابزار کمک بگیرید و خودتان پراسپکت هایتان را پرزنت نکنید.

به علاوه باید به کاری که انجام میدهید باور داشته باشید.اگر شما به کارتان باور ندارید، چرا دیگران باید نسبت به آن باور پیدا کنند؟

6 چیزی که لیدرتان دوست دارد از شما بشنود

همه به دنبال راهکار و آموزش برای تبدیل شدن به یک لیدر بزرگ در بازاریابی شبکه ای هستند.اما وقتی یک نفر در ابتدای مسیر است و تازه کار را شروع کرده چه طور؟

این پست به شما کمک میکند چگونه با یک شروع صحیح، تبدیل به یک لیدر بزرگ شوید.

 

چه چیزهایی نباید به لیدر خود بگویید

  1. امیدوارم این یکی جواب بده: این جمله نشان میدهد شما باور دارید چیزی غیر از شما تعیین کننده موفقیت یا شکست شماست.که به هیچ وجه اینگونه نیست.
  2. یه مدت اینو امتحان میکنم ببینم چی میشه: این نشان میدهد شما به این باور دارید که یک نوع جادوگری که به شانس وابسته است، برای نتیجه گرفتن لازم است و پیروی از یک روش ثابت شده و استمرار داشتن در آن تاثیری ندارد.”امتحان کردن” یک بیزینس مساوی با شکست خوردن در آن است.

 

6 چیزی که لیدرتان دوست دارد از شما بشنود

  1. چه پیشنهاداتی برای من دارید؟ این را بدانید که همه لیدرها در بازاریابی شبکه ای با هم برابر نیستند، اما اگر شما این سوال ساده را از بیشتر آنها بپرسید، توصیه هایی به شما میکنند که به شما در رشد کردن کمک میکند. (همان طور که به رشد خودشان کمک میکند)
  2. من قصد دارم 1 تا 3 سال برای این کار زمان بگذارم. لیدرهای خوب در بازاریابی شبکه ای عاشق شنیدن این جمله هستند و میخواهند با شما کار کنند و برایتان زمان بگذارند.وقتی یک نفر ذهنیت “یک شبه پولدار شدن” دارد، اصلا جالب نیست.
  3. امروز با x نفر صحبت کردم. تعداد پراسپکت هایی که پرزنت شما را میبینند، رابطه مستقیم با میزان موفقیت شما دارد.اگر در کارتان جدی هستید باید به طور روزانه با افراد صحبت کنید.
  4. چه برنامه روزانه ای به نظر شما مناسب است؟ یک سوال خیلی خوب، متعادل و بلند مدت که لیدرها دوست دارند بشنوند.
  5. کاری که گفته بودید را انجام دادم. بسیار مهم! خیلی وقت ها افراد از یک لیدر راهنمایی میخواهند، آن لیدر راهنمایی میکند و زمانی که هنوز کار گفته شده را انجام نداده اند، دوباره می آیند و راهنمایی بیشتر میخواهند.جزو این افراد نباشید.
  6. من میخواهم به روش شما کار کنم.امیدوارم دلیل این که با لیدرهای به خصوصی صحبت میکنید، این باشد که آنها چیزی را میدانند که شما نمیدانید ولی میخواهید یاد بگیرید.آنها روش مشخصی برای انجام کارها پیشنهاد میکنند و به جای بحث کردن و چرخ را از نو اختراع کردن، کار را به روش آنها انجام دهید تا زمانی که حداقل 20 میلیون در ماه درآمد دارید و تنها این موقع است که شاید بخواهید خلاقیت خود را وارد کنید (که باز هم مجبور نیستید).ولی حداقل در ابتدا، آن طور که لیدرهایتان میگوند کار کنید.

 

آنگونه که با لیدرهایتان رفتار میکنید، تعیین میکند که لیدر بشوید یا نه

به خاطر داشته باشید هرگونه رفتاری با لیدرتان داشته باشید، تعیین کننده این است که آیا در آینده تبدیل به یک لیدر بشوید یا خیر.اگر همیشه از لیدرهایتان انتقاد کنید، با آنها بحث کنید و به حرفشان گوش ندهید، به طور ناخودآگاه و بدون این که متوجه شوید امکان تبدیل شدن خودتان به یک لیدر را از بین میبرید، تا هیچ وقت اینگونه با شما رفتار نشود.همان رفتاری که با لیدرتان داشتید!